چـنـد بـزم بـاده پـنـهان از حـریفـان سـاخـتـن؟خـویش را آراسـتـن، آیینـه پـنـهـان سـاخـتـنپـنجـه خـورشـید را در آسـتـین دزدیدن اسـتعـشـق را در پـرده نـ…
چـنـد بـزم بـاده پـنـهان از حـریفـان سـاخـتـن؟ | خـویش را آراسـتـن، آیینـه پـنـهـان سـاخـتـن |
پـنجـه خـورشـید را در آسـتـین دزدیدن اسـت | عـشـق را در پـرده نـامـوس پـنهان سـاخـتـن |
کـار بـر شـیـرازه زلـف تـو مـشـکـل مـی شـود | ورنه آسـان اسـت دلها را پـریشـان سـاخـتـن |
مـی تـواند مـور، اگـر بـخـت سـخـن یاری کـند | پـایتـخـت خویش از دست سلیمان ساخـتـن |
می چـکـد جـای عـرق خـون از جـبـین آفـتـاب | نیست آسان سنگ را لعل بدخشان ساختن |
از جوانمردی است با یک قرص همچون آفتاب | عالمی را بـی نیاز از خوان احـسان ساخـتـن |
چـون صـدف پـیش تـرشـرویان بـرای قطره ای | دسـت خـود را کاسه دریوزه نتـوان سـاخـتـن |
پــیـش دانـا از تــمـام عـلـم هـا بــالـاتــرسـت | خـویش را بـا دانش سـرشـار نادان سـاخـتـن |
یــا ز ســیـلــاب حــوادث رو نــبــایـد تــافــتــن | یا نـبـاید خـانه در صـحـرای امـکـان سـاخـتـن |
بـــر ســر گــفــتــار صــائب را قــدح مــی آورد | کار آیینه است طوطی را سخـندان ساخـتـن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج