چه آفتی تـو که کمتـر غم تـو هجران استچه گوهری تو که کمتر بـهای تو جان استجـهان حـسـن تـو داری بـه زیر خـاتـم زلـفتـو راسـت معجـزه و نام تـو سلیمان اسـ…
چه آفتی تـو که کمتـر غم تـو هجران است | چه گوهری تو که کمتر بـهای تو جان است |
جـهان حـسـن تـو داری بـه زیر خـاتـم زلـف | تـو راسـت معجـزه و نام تـو سلیمان اسـت |
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی | زمـانه از همـه خـونـریزها پـشـیمـان اسـت |
بــر آن دیـار کـه بــاد فــراق تــو بــگـذشــت | بـه هر کجـا که کنی قصد قصر ویران اسـت |
شکسـت روزم در شب چـه روز امید است | گذشت آب من از سرچه جای دامان است |
ز وصــل گــوئی کــم گـوی، آن مـرا گـویـنـد | مـرا ز درد چـه پـروای وصـل هـجـران اسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج