نــغــمــه آرام از مــن دیــوانــه مــی ســازد جــداخـواب را از دیـده این افـسـانـه مـی سـازد جـداپـرده شـرم اسـت مـانـع در مـیـان مـاه و دوسـتشــمـع …
نــغــمــه آرام از مــن دیــوانــه مــی ســازد جــدا | خـواب را از دیـده این افـسـانـه مـی سـازد جـدا |
پـرده شـرم اسـت مـانـع در مـیـان مـاه و دوسـت | شــمـع را فـانـوس از پــروانـه مـی ســازد جــدا |
مــوج از دامــان دریــا بــر نــدارد دســت خــویـش | جـان عـاشـق را کـه از جـانانه می سـازد جـدا؟ |
هر کـجـا سـنگین دلی در سـنگـلاخ دهر هسـت | ســنـگ از بــهـر مــن دیـوانـه مـی ســازد جــدا |
بـود مسجـد هر کف خاکم، ولی عشق این زمان | در بـن هـر مـوی مـن بـتـخـانـه مـی سـازد جـدا |
بــر نــدارد چــشــم شــوخ او ســر از دنــبــال دل | طـفـل مشـرب را کـه از دیوانه می سـازد جـدا؟ |
سنگ و گوهر هر دو یکسان است در میزان چرخ | آســیـا کــی دانــه را از دانـه مــی ســازد جــدا |
از هــواجــویـی رســانــد خــانــه خــود را بــه آب | چون حبـاب از بـحر هر کس خانه می سازد جدا |
جـذبـه تـوفیق می خـواهی،سبـک کن خویش را | کـهـربــا کـی کــاه را از دانـه مـی ســازد جــدا؟ |
ز اخـتـلاف جـام، غافل از می وحـدت شده است | آن کـه از هم کـعـبـه و بـتـخـانه می سـازد جـدا |
مـی فـتـد در رشـتـه جـان چـاک بــی تـابـی مـرا | تـار زلـفـش را چـو از هم شـانه می سـازد جـدا |
بــرنـمـی دارد بــه لــرزیـدن ز گــوهـر دســت، آب | رعشه کی دست من از پیمانه می سازد جدا؟ |
زخـم می بـاید کـه از هم نگـسـلـد چـون موج آب | رزق مـا را تــیـغ، بــی دردانـه مـی ســازد جــدا |
کی شـود همخـانه صـائب بـا من صـحـرانشـین؟ | وحـشـیی کز سـایه خـود خـانه می سـازد جـدا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج