جـانا که تـرا گفـت که تـرک می و نی کـن؟بـردار لب از سـاغـر و خـون در دل می کـنبـر کـشـتـی مـی نـامـه نی بـاد مـرادسـتای مـطـرب کـوتـاه نـفـس، بـاد بـه…
جـانا که تـرا گفـت که تـرک می و نی کـن؟ | بـردار لب از سـاغـر و خـون در دل می کـن |
بـر کـشـتـی مـی نـامـه نی بـاد مـرادسـت | ای مـطـرب کـوتـاه نـفـس، بـاد بـه نی کـن |
تـا چـنـد پـی کـبــک بـه کـهـسـار بــرآیـی؟ | در پــای خــم امـروز شــکــار بــط مـی کـن |
تا روی کند عیش و طرب، پشت بـه خم ده | تا پشت کند محنت و غم، روی به می کن |
هـان خـضـر، تـو آب در مـیـخـانـه بـیفـشـان | هان ای دم عـیسـی، تـو هواداری نی کـن |
یک جرعه بر این خاک سیه کاسه بیفشان | قــارونـکـده خــاک پــر از حــاتــم طــی کـن |
سـنـگ کـف طـفـلـان حــشـم زنـگ بــرآورد | بـی درد، ز صحـرای جـنن روی بـه حی کن |
صـائب همـه کـس گـوش بـه فـریاد تـو دارد | یک نـالـه جـانـسـوز درین بـزم چـو نـی کـن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج