1- عقل خود قاضی سپس با فکر خود بازی کنید
فهم را اخراج و با یک واژه ای راضی کنید
2- فهم ِاخراجی خودش نوزاد یک اندیشه است
غور در اندیشه و دل را چو همبازی کنید
3- باوری بر خود نموده سینه چاک دل شوید
بی خیال از رسم و عادت نقد آن ماضی کنید
4- ساعتی یا لحظه ای مشغول نقد خود شوید
نیک باشد عاقبت دوری ز هر آزی کنید
5- با خبر از نیت و انگیزه های خود شوید
حال دل آمال دل را بهر خود رازی کنید
6- دل که آمد در میان نیت ، ترازو می شود
راضی از بازی مبادا غفلت از قاضی کنید
7- دل که شد ارضا و راضی نوبت گِل می رسد
با دل همراز خود هر لحظه گِلبازی کنید
8- نیت فعل ِ گِل ِ خود را اگر خالص کنید
میهمان ِ دل شده با عشق خود بازی کنید
9- میهمان ِ عکس او در جام آن دل می شوید
جام ِ مِی نوشیده با مستان همآوازی کنید
10- عشقبازی از من آموزید و رازش بنگرید
اندر آن آیینه با یک عشوه طنّازی کنید
11- سجده بر حق راضی از هر میل ِ معشوقم شوید
پیش عاشقهای عالم جمله غمّازی کنید
12- عاشقان با حق مردم تیله بازی می کنند
تیله را غلتان به سمت و سوی همبازی کنید
13- یار و همبازی شده آن حق مردم تیله کن
مال دنیا پیش خود چون چِندر ِ قازی کنید
14- عاقبت در پیش حق چون عاشق وحشی شوید
از همین فردا مرامم را ، سرآغازی کنید
شاعر شجاع الدین شقاقی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو