فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

رضا آئینه وند – عشق بی رحم

نگاهی تقدیم نگاهم کردی و از درون غوغا شدم
خود ندانستم و با آن نگاهت شیدا شدم

آن چشمان نازت مرا فرهاد کرد
روز و شب مست و بی پروا شدم

دل بر عقل فایق شد گفتم به تو راز دلم
سخنی گفتی و آواره ی رویا شدم

روز و شب در رویا با تو پرسه میزدم
گویی زندگی را خالی از معنا شدم

بار دیگر دل طاقتش طاق شد گفت برو
آنقدر طلب کردم تو را که خالی از تمنا شدم

اینبار گفتی برو گر نروی آبرویت نماند
بار دیگر خراب و خسته از دنیا شدم

مگر عشق در کدام دینی و آیینی حرام است
که غرورم را شکستی و بی امید و بی آوا شدم

هنوزم هر روز و هر ثانیه در فکر عشق توام
تا پایان عمر در بند عشق تو ابقا شدم

شاعر رضا آئینه وند

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو