با خویش می ستیزم کای سالخورده مرد پس کی ز خواب خردی بیدار می شوی ؟ ایا ندیده ای که زمین ، زیر پای تو سرسختی کهن را از دست داده است ؟ ایا ندیده ای که د…
با خویش می ستیزم کای سالخورده مرد پس کی ز خواب خردی بیدار می شوی ؟ ایا ندیده ای که زمین ، زیر پای تو سرسختی کهن را از دست داده است ؟ ایا ندیده ای که دهان دریچه ات از بیم ، در برابر ظلمت گشاده است ؟ ایا ندیده ای که درختان و آب ها در هر شکاف ساقه و در هر شیار موج از چین گونه های تو تقلید کرده اند ؟ زاغان شام ، سهم تو را ز فروغ روز دزدیده اند و پشت به خورشید کرده اند ؟ پس کی ز خواب خردی بیدار می شوی ؟ آن کس که در من است آن کودکی که کارش پیوسته خفتن است می گوید : ای رفیق ما باد کاشتیم ما را به خود گذار که توفان درو کنیم
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج