فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

بهروز میرحیدری – غم معتاد تو بودن

کوره راهیست پر از حس بدهکار شدن
ته یک کوچه ی بن بست گرفتار شدن

چشم بر عقربه با حالت خواب آلوده
یاد نفرین تو افتادن و بیدار شدن

رعشه هایی که مرا می کشد از بی خوابیست
در نبودت چقدر پست شدن؟ خوار شدن؟

غم امروز من این چند ورق قرص که نیست…
غم معتاد تو بودن، به تو بیمار شدن

هیچ می دانی از این درد خماری و هوس؟
منگ این وسوسه های گم و تبدار شدن؟!

درد مرد افکن تلخیست عزیزم… بانو
دود و آتش زده همبستر سیگار شدن

از درون سوختن و ریختن و پاشیدن
ارگ بم بودن و با زلزله آوار شدن

درد بسیار بزرگیست، دمادم یک ریز
بی امان منتظر تهمت و لیچار شدن

خنده افسرد در آغوش نگاهت… افسوس!
کاش بیرون بزند… از سر بیکار شدن

که به لبخند تو سرچشمه ی امید شوم
و رها از قفس از همه بیزار شدن
#بهروز_میرحیدری

شاعر بهروز میرحیدری

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو