فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) – بهار رمضان


دوستان مست بهار رمضانم چه کنم
خاطرش برده ز جان صبر و قرارم چه کنم

بانگ عشقش چو از آن مأذنه خیزد عمریست
پی قد قامت آن سرو روانم چه کنم

روزه ام باطل ازین شد که خورم خون و مدام
سوز این سینه کند دود به کامم چه کنم

سحرم راز و نیاز و گله از دوری یار
تا چه پیش آورد افطار برایم چه کنم

خوشهٔ زلف نگار و تب صحرای وجود
آتش افروخته بر خرمن کاهم چه کنم

خوشه برچید بساط خود و از مزرعه رفت
دشت دل سوخته ای وای بحالم چه کنم

نچشیدم من از آن گندم دیدار و عجب
رانده ای بی خبر از باغ وصالم چه کنم

گر چه ماه رمضان است اگر بر تب دل
می مرد افکن رنگین ننشانم چه کنم

لطف یار است و به شکرانهٔ عشقش هر بار
غم او ریخته بر قند روانم چه کنم

تا که باز آیی و زرنگار ز «ایمان» برود
من همان منتظر چشم به راهم چه کنم

شاعر ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو