فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 27 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

گفتگو با نازلی عزیزی، معلمی که عاشقانه سعدی می خواند و می آموزد

نازلی عزیزی معلمی که عاشقانه سعدی می خواند و می آموزد

خانم نازلی عزیزی

شغل:  معلم بازنشته‌ی آموزش و پرورش

 متولد و ساکن:  شهر زنجان

 مدرک تحصیلی: کارشناسی آموزش ابتدایی

معلمی که عاشقانه سعدی می خواند و می آموزد

…………………………………………………………………………………………..
اگر در سرای سعادت کس است
ز گفتار سعدیش حرفی بس است

نازلی عزیزی در گفتگو با پایگاه خبری شاعر گفت آشنایی من با شعر و بویژه شعر سعدی برمی‌گردد به سال‌های خوش کودکی و روزهای شاد و روشن و خالی از دغدغه و اضطراب و فارغ از تلخی‌های زندگی .بقول سعدی ” به شیر بود مگر شور عشق سعدی را…”  وی ادامه داد مادر من به اقتضای خانواده‌ای که در آن متولد و پرورش یافته بود و -به قول سعدی “همه پدران من عالمان دین بودند” -از همان نخستین سال‌های زندگی تحت تعلیمات پدر با ادبیات فارسی به ویژه گلستان سعدی آشنا شده و بخش‌های قابل توجهی از این کتاب پرمغز را در حافظه خود داشت هر روز مکررا در حین انجام کارهای روزانه می‌شنیدیم که حکایت یا شعری را مزمه می‌کرد،گاهی متناسب کاری که فرزندان انجام می‌دادند از باب تشویق یا تذکر بیتی از گلستان سعدی را می‌خواند بسیار اتفاق افتاده بود وقتی سخنِ بی‌هنگامی موجب ایجاد رنجش یا پشیمانی می‌شد این بیت را از او بشنویم که:
-زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم
به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم

نازلی عزیزی اظهار داشت به یاد دارم در یکی از روزهای پاییز که دیر هنگام از خواب برخاسته بودم و با عجله برای رفتن به مدرسه آماده می‌شدم،در حالی که چای را در نعلبکی ریخته بود برای نوشیدن من برایم می‌خواند:
-خواب نوشین بامداد رحیل
بازدارد پیاده را ز سَبیل

بسیار در باب نکوهش سخن‌چینی این دوبیت را از او می‌شنیدیم که:

-میان دو کس جنگ چون آتش است
سخن‌چین بدبخت هیزم‌کش است
کنند این و آن خوش دگرباره دل
وی اندر میان کوربخت و خجل

این بانوی زنجانی به خاطرات قدیمی خود اشاره کرد و گفت شاید ۴ یا ۵ ساله بودم که این ابیات را از مادرم آموخته و می‌خواندم:
-گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست مخدومی به دستم
به او گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
وقتی از بزرگی یادی و ذکر خیری می‌شد این بیت را می‌خواند که:
-دولت جاوید یافت هرکه نکونام زیست
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را(این بیت بر سنگ خانه‌ی ابدیش حک شده)
وی ادامه داد این ها نمونه‌هایی بود که حضورتان عرض کردم و گوش و ذهن ما هر روز با سخن سعدی مانوس بود و بنای الفت من با شعر و به‌ویژه شعر و سخن سعدی به همان روزها برمی‌گردد.
این بانوی سعدی شناس ادامه داد سعدی در اثر سفرهایی که کرده و تیزبینی‌ها و نکته‌سنجی‌هایی که داشته دارای تجارب فراوان و متنوع است که آنها را به صورت نظم و نثر در اختیار تاریخ و انسان‌ها قرار داده است ملاحت و بلاغت و فصاحت سخنان سعدی برگرفته از چیزی است که در وجود اوست خودش اینطور می‌گوید که :
جهان به تیغ بلاغت گرفته‌ای سعدی
نگاه دار که جز فیض آسمانی نیست
بدین صفت که در آفاق صیت شعر تو رفت
نرفت دجله که آبش بدین روانی نیست
وی ادامه داد سعدی خلاصه گو هست قوی‌ترین و تاثیرگذارترین داستان‌ها را در قالب حکایات کوتاه آورده است.سعدی شاعری حق‌گوست جرات بر نصیحت دارد اما به قول خودش داروی تلخ نصیحت را به شهدِ ظرافت برآمیخته که خواننده و شنونده از خواندن و شنیدن سخنانش ملول و آزرده نشود.سعدی درشتی نمی‌کند دشنام نمی‌دهد زبان تیز دارد اما زبان تیزش شکرین است حتی حاکم و پادشاه زمان خود را با گفتاری نرم و شیرین نصیحت می‌کند که به فکر مردم باشد:
-بدان تا که در هرچه نیت کنی
نظر در صلاح رعیت کنی
سعدی از بزرگان به نیکی یاد می‌کند و خود نیز معتقد است که:
– بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی بَرد
عزیزی در بخشی دیگر از سخنان خود گفت سخن سعدی در شور و شیدایی بی‌نظیر است این نکته را کسانی که غزل‌های عاشقانه‌اش را خوانده‌اند به خوبی درک می‌کنند.با مطالعه‌ و غور در آثارش به‌ویژه در گلستان او را حکیمی که از جامعه‌شناسی و فقه و روانشناسی بهره‌ی کامل دارد می‌یابیم. وی افزود در اعتبار سخن سعدی همين بس که بخش قابل‌توجهی از ضرب‌المثل‌های زبان فارسی که در میان همگان رایج است برگرفته از اشعار سعدی است و طبق مقدمه‌ی دکتر غلامحسین یوسفی در تصحیح گلستان بیش از چهارصد جمله و بیت در گلستان می‌توان یافت که در زبان فارسی حکم مثَل پیدا کرده‌است که به چند نمونه اشاره می‌کنم:
-نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود
-لقمان را گفتند ادب از که آموختی ؟ گفت از بی‌ادبان…
-تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
-مشک آن است که خود بگوید،نه آنکه عطار بگوید
-اندک اندک به‌هم شود بسیار
دانه‌دانه‌ است غله در انبار
-چو می‌بینی که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی گناه است
-مستمع، صاحب‌سخن را بر سر شوق آورد
-با سیه‌دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
-این دغل‌دوستان که می‌بینی
مگسانند گِرد شیرینی
وی درباره وضعیت امروز جوانان افزود یکی از هزار خیر سعدی در رفع چالش های جوان امروز، پیوند دادن او با گنجینه ارزشمند تمدن فارسی است که احساس افتخار را در جوان امروز -که گاه از احساس سرخوردگی و نخوت رنج می‌برد- زنده می‌کند. و سپس، انس با شیر و شکر کلام سعدی -به شرط دوام و لو در حد روزی چند دقیقه- کم کم تلخی ذائقه جوان امروز را -که به لطف فضای فریبنده مجازی، آلوده به غذای نامرغوب روح است- به سوی لذت حقیقی تغییر می‌دهد و دیگر غذای جان را با مخدر روح اشتباه نمی‌گیرد.


وی ادامه داد در نهایت، حکمت کلام سعدی، نه نان است که در مسیر نسیم نرم اما مدام روزگار خشک شود و نه پیراهن است که روزی به کار آید و روزی دگر نه! بلکه بانگ رسای فطرت است؛ و هرگز تکنولوژی و کوانتوم و هوش مصنوعی را یارای پاسخ نیازهای فطرت بشر نیست. بشر امروز نیز محتاج دانستن «فضیلت قناعت» و «فواید خاموشی» است و باید «تواضع» و «شکر بر عافیت» را بیاموزد. و چه معلمی بالاتر از سعدی که به زبان فارسی امروز سمند سخن را در بوستان جان رانده است.
عزیزی اظهار داشت هر چه به عمق باتلاق مدرنیته نزدیکتر می‌شویم، احتیاج ما به زلال سخن سعدی بیشتر است تا آلودگی ناگزیر این عصر را -که بیش از همه بر دامن معصوم جوانان نشسته است- بشوید. در ادامه گفتگو از از اوقات فراغتشان پرسیدم وی گفت من معلم بازنشسته هستم یعنی به وقتش مشغول کار و در پی کسب درآمد برای زندگی بوده‌ام .در حال حاضر به سبب فراغتی که دارم زمان انس با کلام سعدی بیش از پیش برایم فراهم است.
وی در ادامه به روح سخن سعدی اشارع کرد و گفت سخن سعدی ابتهاج‌آور است شادی می‌آفریند امید می‌دهد راهکار می‌نمایاند. از آنجا که سلامتی جسم و روح ارزشمندترین ثروتی است که هر انسانی می‌تواند داشته‌باشد،من نیز چون سایرین در پی این ثروت هستم، برای من سخن سعدی غذای روح است هرگاه از سختی‌های زندگی روزمرگی‌ها -که تقریبا برای همه اجتناب‌ناپذیر است-خسته و کلافه می‌شوم به گلستان و بوستانش قدم می‌گذارم تا مایه‌ی آرامش و خرمی خاطر باشد. وی در ادامه به ج.وانان توصیه کرد که خود را از این نعمت بزرگ و ناتمام بی‌بهره نگذارند!


این مدرس کارگاههای سعدی خوانی افزود کارگاه سعدی‌خوانی و سعدی‌شناسی به کوشش انجمن ادبی صراط و شخص جناب آقای استاد حسن پاکزاد از تیرماه سال ۱۴۰۳ آغاز شده و سه‌شنبه‌های هر هفته راس ساعت ۱۷ با حضور دوستان و علاقمندان استاد سخن سعدی برگزار می‌گردد.
وی افزود ما در هر نقش و پُست و مسئولیتی که باشیم،بی‌نیاز از نوشتن و گفتن نیستیم.انس با کلام سعدی سخن ما را شیرین و قابل‌فهم خواهد کرد که یکی از عوامل تاثیرگذار در موفقیت‌مان خواهد بود.فهمیدن سخن سعدی سخت نیست من از دوستان عزیزم می‌خواهم که خواندن آثار این مرد بزرگ را در برنامه‌ی روزانه خود بگنجانند و توصیه می‌کنم برای شروع از باب هشتم گلستان-در آداب صحبت-شروع کنند که شامل حکایات و جملات کوتاه است و به راحتی در حافظه جای گرفته و زینت گفتار و نوشتار می‌شود.

وی در پایان گفتگو  گفت طبق آنچه برای دوستان توصیه کردم ، من هم به چند جمله از نصایح سعدی در باب هشتم گلستان اشاره می‌کنم:

– بشوی ای خردمند از آن دوست دست
که با دشمنانت بود هم نشست

-هر که با بدان نشیند نیکی نبیند

-خبری که دانی دلی بیازارد تو خاموش تا دیگری بیارد

-مردمان را عیب نهانی پیدا مکن که مر ایشان را رسوا کنی خود را بی‌اعتماد

-هر آن سری که داری با دوست در میان منه چه دانی که وقتی دشمن گردد و هر بدی که توانی به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست گردد.

– نصیحت از دشمن پذیرفتن خطاست ولیکن شنیدن رواست تا به خلاف آن کار کنی که عین صواب است.

در پایان دعایی از زبان سعدی تقدیم حضور یکایک دوستان و مخاطبان پایگاه خبری شاعر می‌کنم:

نگه‌دار یارب به چشم خودش
بپرهیز از آسیب چشم بدش
خدایا در آفاق نامی کُنَش
به توفیق طاعت گرامی کُنَش
مقیمش در انصاف و تقوی بدار
مرادش به دنیا و عقبی برآر
غم از دشمن ناپسندت مباد
ز دوران گیتی گزندت مباد