به گزارش پایگاه خبری شاعر معصومه دین محمدی نویسنده زنجانی نوشت : ما به شهادت مردان قبیلهمان عادت داریم. این داغها برای ما تازه نیست. ما بار اولمان نیست. ما طفلانمان را، بزرگ میکنیم؛ تربیت میکنیم؛ مرد میکنیم؛ برای رفتن. برای بیبازگشت رفتن. ما، بزرگمرد طایفه را به مسجد فرستادهایم، فرقِ شکافته تحویل گرفتهایم. ما زیباترین پسر رسول را به ساباط فرستادهایم، زخمِ زهرآلود رانش را پس گرفتهایم. ما رعناترین جوان قبیله را به شط فرستادهایم، دستانی جدا بازش آوردهایم. ما اشبهالناس به نبی را، به دل لشکر اشقیا فرستادهایم؛ و برگشت؟ ارباً اربا. پس این دردها را میشناسیم و در زخم، تازهکار نیستیم. در سال ۶۰ ،هنوز خون بهشتی فقید و ۷۲ نفر از یارانش، بر زمین دفترِ حزب جمهوری بود که دوماه بعد ، دفتر نخستوزیری در انفجاری، «رجایی» و «باهنر» بزرگ را با خود برد. جمهوری عزیز و نوپای اسلامی ، زیر آوار ترور، جنگ از جنوب شعلهور و خرمشهر در تسخیر دشمن بود. یک ماه بعد، درست در اوج شادی مردم از شکست حصر آبادان، در مهر ۶۰ رییس ستاد مشترک(فلاحی بزرگ) وزیر دفاع(نامجوی دلاور) فرمانده نیروی هوایی(فکوریِ ستاره) و شخصِ جهانآرا(قهرمانِ زمان) را از دست دادیم. در چنین شرایطی، فقط ۹ ماه بعد، سوم خرداد ۶۱ خرمشهر آزاد شد. با عملیاتی به اسم« الی بیتالمقدس». ما به شهادت مردان قبیلهمان عادت داریم و به نامِ عملیات آزادسازی خرمشهر، ایمان! معصومه دینمحمدی
