فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 11 اردیبهشت 1403

گفتگو با حسن خلجی(شاعر)

فرهاد مرادی شاعر و مدیر مسئل پایگاه خبری شاعر
حسن خلجی شاعر اهل استان زنجان شهر قیدار

 حسن خلجی

متولد سال ۷۴ زنجان و ساکن قیدار

 ۱۰ سالی هست در شعر تخصصی کار می کند

در جایزه غزل منزوی در بخش کتاب غزل فارسی با مجموعه غزل ” گیسات” رتبه ی شایسته تقدیر شده است.

……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..

 حسن خلجی شاعر قیداری در گفتگو با پایگاه خبری شاعر گفت  تا کنون چهار کتاب غزل منتشر کرده ام  زبانزد – نشر هزاره ققنوس سال ۹۵  خوش به حال او- نشر شانی سال ۹۸ سبز روشن – نشر شانی سال ۹۹  گیسات – نشر فصل پنجم سال ۱۴۰۰ تمام این کتاب ها تجربه های من در دهه ی ۹۰ هستندوی ادامه داد گیسات، مجموعه غزلی عاشقانه است که ۳۱ غزل دارد . پیش تر در جایی گفته بودم غزل های گیسات با تار های مو به هم وصل هستند و واقعا تمام غزل ها در همین محور می چرخند . این شاعر خوش ذوق می افزاید سالهاست فقط غزل می نویسم، دلیل انتخاب غزل این است که غزل را بیان کردن عواطف و احساسات و اصیل تر یافتم و خیلی زود با این قالب اُخت شدم‌ وی در رابطه با دومین دو سالانه جایزه غزل  اظهار می دارد تعداد آثار رسیده چه به لحاظ کیفی و چه به لحاظ کمی واقعا خیلی خوب بود و این امر مخصوصا در بخش غزل فارسی کار را برای شاعران بسیار سخت کرداین منتخب جایزه ملی غزل در ادامه گفت منتخب شدن در جایزه ای که به نام حسین منزوی مزین شده افتخار بزرگی ست، از این که گیسات منتخب این جایزه شده بسیار خرسند و خشنودم .وی همچنین به مقام حسین منزوی اشاه کرد و گفت نام و شعر حسین منزوی آنقدر بزرگ و تاثیرگذار است که هیچ حرفی برای گفتن نمی ماند. دوست و دشمن بر شعریت و ادبیت و فخامت شعر منزوی اقرار می کنند . می شود بدون ابا به این قضیه پرداخت که در دهه های گذشته هرکسی که غزل فارسی نوشته وامدار حسین منزوی بوده تاثیر ایشان بر غزل فارسی و شاعران پس از خودشان بر هیچ کس پوشیده نیست .: این شاعر قیداری می افزاید من شعر تمام شاعران را می خوانم چه آن ها که در قید حیات هستند چه آنان که به دیار بیداران شتافته اند. ولی بدون شک در این میان شیفته ی حسین منزوی هستم وی درباره جایزه ملی غزل گفت جایزه غزل به نام و یاد استادحسین  منزوی پربار بود و  پربارتر شد، نام بلند حسین منزوی همگان را به این جایزه خواهد کشاند . وی در پایان برای شعرفارسی و به ویژه غزل فارسی روزهای خوب آرزو کرد و گفت من هم بیش از پیش خواهم کوشید تا تبدیل به شاعر بهتری شوم امید که نتیجه بگیرم .در پایان چند شعر از مجموعه گیسات به خوانندگان پایگاه خبری شاعر تقدیم می کنم.

1

چیست راز سر به مهر چشم های مهربانت ؟

چیست جز شیدایی و صلح و تبسم ارمغانت؟

عصرهای جمعه وقتی شعر می خواندی برایم

ناز می شد فکر وذکرت،بوسه می شد آب ونانت

شب نشینی داشتی، هم با خدا ، هم با پری ها

عرش می شد میزبانت ، ابر می شد مادیانت

خاستگاه بوسه ها و عطرها و رنگ هایند

گونه های مملو از گلبرگ های ارغوانت

ماه یعنی سینه ریز نقره گونت در شب عقد

نور یعنی بافه های موی بور بی کرانت

شوق یعنی چشم های میشی ات در شامگاهان

ذوق یعنی خنده های دلپذیر ناگهانت 

خوش به حال تک تک آنان که نزدیک تو هستند

خوش به حال مادرت،همسایه هایت،خواهرانت

2

دوتا پرنده‌ی عاشق، دو کاسه کشمش و‌ توت

هوای شرجی شب، عکس با درخت بلوط

دو استکان که پر از چایی و گلاب و هل است

 – شروع دکلمه ات با طنین ساز فلوت –

کویر با تو به دارالسلام می ماند

بهشت بی تو محیطی‌ست سربه‌سر برهوت

به یُمن بوسه ی تو می رسم به شادی محض

و غیر از این که شود می روم به سوی سقوط

خزانه های طلا بند دستبند تواند

ستاره ها همگی سینه ریز دور گلوت

شبانه دم به دم از ناز تازه سرشاری

تویی بهانه ی آدم برای قصد هبوط

چنانچه نام تو را در نماز می گویم

شمیم نام تو احساس می دهد به قنوت

تو حرف می زنی و گوش می دهم به صدات

زمان صحبت تو می روم به سمت سکوت

3

پيراهن گل ريزِ ابريشم كه می پوشی

پروانه ها را می برى سوى هم آغوشى!

در نيمه ى شب گیره ى موهات وا مى شد

خورشيد سر می زد – چه روشن بود خاموشی-

پايين ابروها – دو تا سياره ی براق –

كِش مى دهند اين شعر را تا مرز مدهوشى

در من صدايى آشنا بى وقفه می گويد :

اى خوش خيال بی نوا بيهوده مى كوشى

شاعر شدن لطفى ندارد جز جگرسوزى

دلبستگى چيزى ندارد جز كفن پوشى

زهر است دور از چشم تو شهدى كه می نوشم!

شهد است دور از چشم من زهرى كه مى نوشى!

اما براى قلب رنجورم شفابخش است

هر شب تماشا كردن عكس تو در گوشى!