فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

گفتگو با شاعر آئینی  محمدرضا رستمی سرلردی

 محمدرضا رستمی سرلردی شاعر استان یزد

 محمدرضا رستمی سرلردی

 متولد دی‌ماه 1372

شهرستان یزد

دارنده رتبه دوم  شعر کلاسیک در سومین کنگره بین المللی شعر بلاغت

…………………………………..

محمد رضا رستمی  در گفتگو با خبرنگار  پایگاه خبری شاعر  گفت پس از تولد، از آنجایی که خانواده‌ام در شهرستان تهران ساکن بودند، بنده هم مستقیماً و به ناچار! به تهران رفتم و تا 16 سالگی هم در شهر تهران زندگی را سپری نمودم و پس از آن به شهرستان یزد برگشتم؛ ادامه تحصیل دادم، به خدمت سربازی رفتم و ازدواج کردم.  وی ادامه داد از سن 20 یا 21 سالگی بدون هیچ‌گونه آموزشی و کاملاً از سر ذوق، شروع به نوشتن ابیاتی کردم و این موضوع حدود مدت 7 الی 8 سال ادامه داشت. البته بنده از کودکی به شدت عاشق شعر و ترانه بودم اما متأسفانه تا سن 28 سالگی به هیچ‌وجه توفیق ورود جدی به مقوله سرایش شعر نداشتم تا اینکه حدود دو سال پیش با انجمن اوج هنر و سرکار خانم دکتر مهرابی آشنا شدم و در این مدت دو سال مقوله شعر رو به صورت حرفه‌ای دنبال کردم این شاعر یزدی در ادامه درباره علاقه اش به شعر آیینی اذعان داشت  در ابتدای کار شروع به سرایش شعر به ویژه غزل نمودم. سرایش غزل هم با سرایش غزل‌های عاشقانه شروع شد و کم‌کم با هدایت اساتیدم به حوزه شعر آیینی ورود پیدا کردم.

رستمی  در ادامه گفت در کنگره بین المللی شعر بانوی بلاغت حائز کسب رتبه دوم در شعر کلاسیک شدم که لازم می دانم از تمام کسانی که در برگزاری این کنگره نقش داشتند، تشکر و قدردانی کنم.این شاعر جوان که هنوز موفق به چاپ مجموعه شعرش نشده است

ادامه داد قصد دارم در سال بعد، یک مجموعه غزل عاشقانه را -در صورت توفیق- به چاپ برسانم.

رستمی افزود در حوزه غزل فعالیت دارم اما در قالب‌های دیگر شعر کلاسیک هم شعر می‌سرایم و در سال جاری با توجه به برگزار شدن یک کارگاه شعر نیمایی و سپید در شهرستان یزد، به شدت مشتاق هستم که در این حوزه هم قلم بزنم اما در حال حاضر، بیشتر مشغول مطالعه و کسب اطلاعات در خصوص این قالب شعری هستم.وی در خصوص این سؤال باید عرض کنم که ما از دوران کودکی، به‌صورت جسته و گریخته آشنایی نسبتاً خوبی با دین اسلام و آیین‌های آن داریم اما ورود شاعر به حوزة شعر آیینی قطعاً و یقیناً نیازمند آن است که شاعر به آموخته‌های کم خود قناعت نکند و شروع به مطالعه گسترده و البته دقیق پیرامون اسلام و حضرات معصومین (سلام‌الله علیهم) نماید که بنده هم در حد بضاعت خود تلاش نمودم در زمینه مطالعه و کسب اطلاعات از منابع صحیح گامی هرچند کوچک بردارم. وی ادامه داد قطعاً و حتماً برگزار شدن کنگره شعر بانوی بلاغت، باعث شده است که شاعران برای سرودن شعر در مدح و مرثیه حضرت زینب، مطالعات بیشتری داشته باشند چرا که مخاطب اصلی شعر، عموم مردم هستند و شاعر باید بتواند در شعر علاوه بر استفاده صحیح از زبان و داشتن کشف، حرف تازه‌ای نیز برای مخاطب خود داشته باشد که به قول فرخی سیستانی: «سخن نو آر که نو را حلاوتی‌ست دگر» و اگر تنها نتیجه‌ی کنگره شعر بانوی بلاغت همین مسئله باشد، گامی بسیار بزرگ در زمینة ابلاغ بلیغ پیام کربلا برداشته است.

این شاعر جوان در رابطه با شعر شاعران دیگر اضافه کرد  در زمینة عاشقانه، اشعار مرحومان حسین منزوی، قیصر امین‌پور، محمدعلی بهمنی، و از شاعران در قید حیات نیز، اشعار فاضل نظری، سید تقی سیدی، حسین دهلوی و در زمینه غزل آیینی هم اشعار سید حمیدرضا برقعی، استاد خودم سرکار خانم عالیه مهرابی، جناب آقای احمد بابایی، محمد سعید میرزایی و بسیاری دیگر از شاعران. را می خوانم و دنبال می کنم

محمد رضا رستمی  پیشنهادی هم برای برگزار کنندگان داشت وی گفت بسیاری از کنگره‌های شعر را مشمول می‌شود، کنگره‌ها این مسئولیت مهم اجتماعی را نیز برای خود قائل باشند که شاعران مستعد گمنام و غالباً جوانی که هرچند موفق به کسب رتبه نشده‌اند اما از اشعارشان مشخص است که می‌‌توانند آینده‌ درخشانی داشته باشند، کنگره‌ها، این شاعران را به شاعران بزرگ استان‌های‌شان یا دبیران انجمن‌های شعر هر استان معرفی کنند که شاهد رویش و به بلوغ رسیدن بسیاری از استعدادهای شعری باشیم.

این شاعر آیینی در پایان به خبرنگار پایگاه خبری شاعر گفت  از پدر و مادر و به‌ویژه همسرم که رنج زندگی با یک شاعر را تحمل می‌کند و همچنین از اساتید خوبم در حوزه شعر، سرکار خانم‌ها مهرابی و غلامی صمیمانه تشکر می کنم. غزلی از این شاعر متعهد آیینی که به محضر امام رضا (علیه‌السلام) تقدیم شده است می خوانیم

عصای دستم‌ این لبریز جوهر اذن می‌خواهد

برای وا شدن دریای دفتر اذن می‌خواهد

هوایی کرده قلبم را هوای صحن آزادی

برای پر گشودن یک کبوتر اذن می‌خواهد

تنور اشک از دل‌های سنگین شیشه خواهد ساخت

برای گریه کردن سنگ مرمر اذن می‌خواهد

اذان صبح نزدیک است و یک گلدسته مدت‌هاست

برای گفتن الله اکبر اذن می‌خواهد

زمین و آسمان خواب‌اند و خورشیده آمده پابوس

برای پا شدن از سایه‌ی سر اذن می‌خواهد

به سلطان یک نفر آخر بگوید دیرهنگامی‌ست

برای خواندن یک شعر، نوکر اذن می‌خواهد

ورود هیچ‌کس بی‌اذن صاحبخانه جایز نیست

نشسته باد، ساکت! پشت این در اذن می‌خواهد

کنار مدخل باب‌الجوادم، وقت دیدار است

از آقازاده‌ی موسی‌بن جعفر اذن می‌خواهم