یک مسیحا از شما و صد یهودا می شوم
بی هُبَل گر مانده اید، بهتر ز بودا می شوم
از سه گاه سازتان ماهور می بارد، ولی؛
اوج شور از پرده می آید که شیدا می شوم
چهره تان نیکوتر از لیلی به چشمانم نشست
بهر روی ماهتان خواهید، سویدا می شوم
بوریا تن کرده ام از خسّت این روزگار
گر دهند رخصت طلبکاران، پیدا می شوم
هر چه خواندم از وفا در محفل سرد شما
گر بخواهید می روم، از جمع فُرادا می شوم
مرشدا، گرمی بازارت دگر بی مشتری ست
نقد عمر از کف پرید و، نسیه سودا می شوم