گیرم که ابر بامدادان بهشت اینجا بارید و خوش بارید وان روشنی آسمانی را نثار این حصار بی طراوت کرد از ساحل دریاچه ی اسفند با بی کرانی ایینه اش تابید و خ…
گیرم که ابر بامدادان بهشت اینجا بارید و خوش بارید وان روشنی آسمانی را نثار این حصار بی طراوت کرد از ساحل دریاچه ی اسفند با بی کرانی ایینه اش تابید و خوش تابید اما مرغان صحرا خوب می دانند گلهای زندان را صفایی نیست اینجا قناری ها ی محبوس قفس پیوند این بستگان آهن و خو کرده با دیوار بر چوب بست حس معصوم سعادت های مصنوعی با دانه ای فنجان آبی چهچهی آوازشان خرسند هرگز نمی دانند کاین تنگناشان پرده ی شور و نوایی نیست
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج