نکاتی درباره رجوع به گذشته:
نکته 1: رجوع به گذشته در برابر یادآوری
رجوع به گذشته، بازگشتی به قبل و بیان صحنة کاملی از زندگی گذشتة شخصیت است. اما یادآوری نکتهای گذراست که یک لحظه به ذهن خودآگاه شخصیت خطور می کند. رجوع به گذشته، شخصیت را کاملا از حال به گذشته میبرد. اما یادآوری، لحظاتی شخصیت را به یاد گذشته میاندازد اما او را به گذشته منتقل نمیکند. خواننده رجوع به گذشته، به یادش میماند اما یادآوری آن قدر زودگذر است که تأثیری ماندگار بر ذهن خواننده نمیگذارد.
نکته 2: بلافاصله از «بازگشت به گذشته» استفاده نکنید.
تا داستان در زمان حال جا نیفتاده، نباید از فلاشبک استفاده کرد مگر این که قسمت عمدة داستان در گذشته رخ داده باشد.
برخی از معایب زود استفاده کردن از بازگشت به گذشته:
1. هدف از رجوع به گذشته استفاده از مصالحی همچون پسزمینهها، دروننگریها، ادراکها، انگیزهها، شکستها و موفقیتهای شخصیت است که در روابط و درگیریهای زمان حال وجود ندارد. اما قبل از استفاده از محتوای گذشته، باید زمان حال وجود داشته باشد.
2. تا وقتی خواننده نداند درگیری فعلی شخصیت چیست، علاقهای به سر درآوردن از اتفاقات گذشته ندارد. خواننده میخواهد بداند که شخصیت واقعا کیست؟
3. چون خواننده چیزی راجع به زندگی حال شخصیت نمیداند، نمیتواند اهمیت حادثه زندگی گذشته شخصیت را ارزیابی کند. زیرا معیاری برای مقایسه ندارد. و از خود میپرسد: چرا دارم چیزهایی راجع به این شخص میخوانم؟
4. هنوز وضعیت زمان حال شکل نگرفته است. بنابراین نویسنده پس از تمام شدن بازگشت به گذشته، باید به چه چیز زمان حال برگردد؟ و آیا خواننده نخواهد گفت که: «شروع داستان یادم نمیآید؟»
هدف نویسنده از قسمت آغازین داستان، شروع داستان با صحنهای نمایشی،مهیج و زنده است. ضمن اینکه می خواهد خواننده را به زندگی فعلی شخصیتها علاقمند کند. فقط وقتی صحنة آغازین قدرت پیشروی کافی داشتهباشد باید خطر کرد و داستان را مدتی به حال خود گذاشت و به گذشته بازگشت.
نکته 3: استفاده از بازگشت به گذشته برای ایجاد شک و انتظار
از بازگشت به گذشته میتوان هم برای ارائة اطلاعاتی از گذشته استفاده کرد و هم برای به تأخیر انداختن منطقی حوادث طرح. به علاوه برای انتقال نیز میتوان از بازگشت به گذشته استفاده کرد. در این حالت وقتی نویسنده پس از بازگشت به گذشته به زمان حال برمیگردد، بازگشت به گذشته حال و هوای زمان حال را تغییر میدهد. نویسنده در جاهایی از داستان عمدا سرعت پیشروی خط طرح را متوقف میکند تا شک و انتظار ایجاد کند. اما بدون این که بگذارد قدرت نیروی پیشبرنده کاهش زیادی پیدا کند، با تأخیر، خواستة خواننده را برآورده میکند. وی صرفا از بازگشت به گذشته استفاده میکند تا در گذشته وضعیت مهیجی ایجاد و آن را جایگزین وضعیت مهیج زمان حال کند.
نکته 4: بازگشت به گذشته باید گذشت زمان را نیز برساند
یکی از اشتباهات سهوی نویسندگان به هنگام استفاده از بازگشت به گذشته این است که وقتی شخصیتهایشان را به زمان گذشته میبرند، شخصیت درونی یا ظاهر آنها را تغییر نمیدهند. ممکن است شخصیتی به هفت سال یا حتا هفده دقیقة قبل وی ببریم اما نباید همه چیز او دقیقا شبیه وضع کنونیاش باشد. بلکه باید از برخی جهات: جسمانی، احساسی، ذهنی، فلسفی و … تغییر کند.
نکته 5: بازگشت به گذشتة چند لایه
با این که بازگشت به گذشته نوعی مداخله آشکار در جریان پیشروی طرح در زمان حال داستان است، استفاده از آن به اهمیتی که نویسنده برای بازگشت به گذشته قائل است بستگی دارد. خواننده را باید به زمانی از زندگی گذشته شخصیت که دربردارنده اطلااعت تازهای است برگرداند. اگر نویسنده در حرفهاش ماهر و بر مصالح کارش مسلط باشد، زمان بازگشت به گذشته را درست انتخاب و طول آن را دقیقا ارزیابی میکند. بنابراین وی باید زمانی را برای بازگشت به گذشته انتخاب کند که:
- صحنة بازگشت به گذشته بدون این که سرعت پیشروی زمان حال یا شدت و حدت آن را کاهش زیادی بدهد، بار نمایشی کافی داشته باشد و موقع تمام شدن آن بتوان دوباره زمان حال داستان را از جایی که متوقف شده ادامه داد.
- نیروی محرکة نمایشِ بازگشت به گذشته و صحنة زمان حال داستان تقریبا یکی باشد.
اگر ین شرایط فراهم بود، نویسنده نه تنها میتواند یک بار، بلکه حتا دو و یا سه بار در همان فاصلة زمانی و قبل از ادامة زمان حال داستان، به گذشته باز گردد.
داستان: آقای «اتو» زیستشناسِ شیمیدان است و در آرژانتین سکنی دارد. وی سرمی کشف کرده که بیماری جنون پیری را مداوا میکند، اما نمیتواند کشفش را اعلام کند. وی سابقا پزشک بازداشتگاههای اسیران جنگی نازیها بوده و روی زندانیان آزمایشهای غیرانسانی میکرده است.
بازگشت به گذشتة یک صفحهای اول: آقای «اتو» با تبختر در اردوگاه قدم میزند. ظاهری شرور و خشن دارد. با چوب تعلیمیاش به اسیران لاغر و نزار اشاره میکند و به نگهبانان بیرحم دستور میدهد که آنها را کشان کشان به آزمایشگاهش ببرند. بازگشت به گذشتة اول با هدایت خواننده به بازگشت به گذشتة دوم تمام میشود.
بازگشت به گذشتة نیمصفحهای دوم: آقای «اتو» با لباس رسمی جلوی آدولف هیتلر ایستاده است. هیتلر مدال دیگری به اونیفرم نظامی او میزند وقتی آنها همدیگر را در آغوش می گیرند، این بازگشت به گذشته نیز تمام میشود و نویسنده زمان حال داستان را از سر میگیرد.
زمان حال: آقای «اتو» لولة آزمایشگاهی حاوی سرمی را که بیماری جنون پیری را درمان میکند در مشتش میفشارد. خشمگین است. مجبور است مخفیانه زندگی کند. سرم را در ظرفشویی آزمایشگاهی خالی میکند.
هر دو بازگشت به گذشتة بالا، صحنههایی هستند که به ظرف زمان حال پیش میروند. بازگشت به گذشتة دوم کوتاهتر از اولی است چون وسیلة انتقال از زمان گذشته به حال داستان است. اگر نویسنده بخواهد باز هم در همین فاصله و ضمن همین بازگشت به گذشتهها، اطلاعاتی از گذشته به خواننده بدهد، از طریق بازگشت به گذشتة دوم، راه را برای خلق بازگشت به گذشتة سوم هموار میکند (مثلا آقای اتو را نشان میدهد که دارد از دست سربازان متفقین که در جستجوی جنایتکاران جتگی هستند دیوانهوار میگریزد.) و وقتی بازگشت به گذشتة سوم نیز – که کوتاهتر از بقیه است – تمام شد، دوباره داستان زمان حال را ادامه میدهد.نکته 6: بسط خاطرات
خواننده را به دو طریق میتوان به خاطرات گذشتة شخصیت ارجاع داد:
1. با اشارة تازه به حادثهای در گذشته
نویسنده با اشارة تازه به خاطرة گذشتة شخصیت، حادثة جدیدی خلق میکند که قبلا ذکری از آن در داستان به میان نیامده است. و چون شخصیت به دلیلی خاص این خاطره را به یادآورده است، محتوای جدید، حضور و وجود کنونی شخصیت را بیشتر تثبیت میکند و خواننده شناخت بیشتری از او به دست میآورد.
2. با بسط اشارة تکراری به حادثهای در زندگی گذشته
نویسنده با افزودن مطالب تازه (دروننگری؛ ادراکات جدید؛ بسط موقعیت و …) معنای حادثهای تکراری را بسط میدهد و به این ترتیب اشاره مجدد به آن را توجیه میکند. بنابراین نویسنده میتواند بارها به یک خاطره اشاره کند مشروط بر این که هر بار مطالب تازهای بر آن بیفزاید و از خاطره مفهومی عمیقتر و قویتر ارائه دهد.
نکته 7: در صحنههای انفعالی، از بازگشت به گذشته استفاده کنید
زمان و جای گریز زدن از زمان حال به گذشته و استفاده از بازگشت به گذشته را باید دقیق انتخاب کرد. اگر نویسنده در گرماگرم حادثه از بازگشت به گذشته استفاده کند، ممکن است سرعت پیشروی داستان را متوقف کند و بار نمایشی حادثه را از بین ببرد. و باز اگر گفتگوهای شخصیت را که افشاگر اطلاعات مهمی است قطع کند و از بازگشت به گذشته استفاده کند، انسجام متن گفتگو را از بین برده است. و بالاخره اگر وی وقتی که شخصیت دارد واکنش تندی و تیز احساسی یا ذهنی در برابر وضعیتی نشان میدهد و در نتیجه نکتهای را کشف و تغییر میدهد، مکاشفة شخصیت را متوقف و از بازگشت به گذشته استفاده کند،تأثیر مکاشفة درونی را از بین برده است.
بنابراین زمانی که شخصیت غیرفعال یا در حالت انفعالی و به زبان دیگر در حال انجام کاری پیش پا افتاده یا کاری است که به کسی صدمه نمیزند باید از بازگشت به گذشته استفاده کرد.
نکته 8: رجوع شفاهی به گذشته
رجوع شفاهی و با سخنان واقعی شخصیت به گذشته،جایگزین خوبی برای رجوعبع گذشته از طریق ذهن خودآگاه شخصیت است.حتی وقتی هم که رجوع به گذشته در طول خط داستان، مهم است، خواندن گفتگوی بسیار طولانی ملالآور است. از طرف دیگر ممکن است داستان جذاب باشد، اما بیان شفاهی آن، فاقد قوت نمایشی باشد.
داستان: دادگاه هنگام محاکمة سربازی به جرم خیانت از او میپرسد که دوشنبه سب کجا بوده است؟ سرباز نیز شروع به «شهادت دادن» میکند.
اگر نویسنده بگذارد سرباز، داستان را به طور کامل نقل کند، سرعت پیشروی صحنه و بار نمایشی آن کم میشود. نقل گفتگوی طبیعی نیز درازگویی است. و باز در این حالت ذکری از ادا، حالت و حرکات جسمانی شخصیت به میان نمیآید. بلکه شخصیت صرفا اطلاعاتی را از طریق گفتگویی طبیعی و طولانی در اختیار خواننده میگذارد. اما داستانی که شخصیت نقل میکند به اندازه داستانی که نشان خواننده میدهیم، تصویری و زنده نیست.
از سوی دیگر اگر سرباز، داستان را به شیوهای که نویسنده مینویسد، تعریف کند، داستان بیش از حد دقیق و خوشساخت خواهد شد. در این حالت گفتگوها نیز به نظر غیرطبیعی خواهد آمد. گویی به جای آن که کسی آن را تعریف کند، نوشته است.
برای آن که صحنه تبدیل به گفتگوی طولانی و خسته کننده نشود؛ نویسنده باید داستان را پس از صحبتهای اولیة سرباز، بنویسد. در حقیقت داستان باید تبدیل به صحنههای متوالی نمایشی در محدودة صحنة زمان حال دادگاه، و در حقیقت رجوع شفاهی به گذشته شود. انتقال نیز بسیار ساده است:
مثال (شهادت سرباز): «عرض کنم، آن شب در پادگان بودم و داشتم پوتینهایم را واکس میزدم که خوب؛ جناب سروان آمد تو. خیلی شق و رق و مرتب بود. مثل برق از جایم پریدم. خوب ترسیده بودم …»
سروان با قدمهای بلند به سوب او رفت و بعد نیشش به خنده واشد. گفت: «راحت باش پسر». سرباز عرق کردهب ود. سروان پاکتی از جیبش درآورد ….»
و نویسنده داستان را تا بسط کامل صحنه، به همین ترتیب تصویر میکند. اما صحنة نمایشی را یکی، دوسطر مانده به آخر؛ متوقف میکند و به صحنة دادگاه برمیگردد تا سرباز با زبان خودش داستان را به پایان برساند.
تمرین:
داستانی با محوریت بازگشت به گذشته بنویسید. (به انتقالها دقت کنید)
منابع و مآخذ:
– کتاب ارواح شهرزاد/سازهها، شگردها و فرمهای داستان نو/ شهریار مندنیپور/انتشارات ققنوس/1383
– فنون آموزش داستان کوتاه/ ترجمه و گردآوری: رضا فرد/ انتشارات امیرکبیر/1377
– درسهایی درباره داستاننویسی/لئونارد بیشاپ/ترجمة محسن سلیمانی/انتشارات سورة مهر/1383