فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 اردیبهشت 1403

کاروان سایه

زان درین محفل چو نی ما را نوایی برنخاست کز حریفان همدم درد آشنایی بر نخاست با همه بیداد ها کز چرخ بر ما می رود زیر محراب فلک دست دعایی بر نخاست دیدی ا…

زان درین محفل چو نی ما را نوایی برنخاست
کز حریفان همدم درد آشنایی بر نخاست
با همه بیداد ها کز چرخ بر ما می رود
زیر محراب فلک دست دعایی بر نخاست
دیدی ای دل عاقبت زین موج و دریا چون حباب
کشتی ما غرقه گشت و ناخدایی برنخاست
رفتم و آگه نگشتی زان که هرگز در سفر
کاروان سایه را آواز پایی برنخاست
هیچ کس در اوج آزادی پری نگشود و باز
زین همه مرغان دون همت همایی برنخاست
شهسوار آرزوی ما به خاک و خون نشست
وز کران دشت ها گردی ز جایی برنخاست

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج