فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 15 اردیبهشت 1403

هراس

در گرگ و میش صبح نا گه صدای کوفتن چکشی به سنگ یا : ضربه ای به در در زیر طاق منحنی خوابگاه من پیچید و محو شد پنداشتم که مشت گره خورده ی کسی بر سینه ی ب…

در گرگ و میش صبح
نا گه صدای کوفتن چکشی به سنگ
یا : ضربه ای به در
در زیر طاق منحنی خوابگاه من
پیچید و محو شد
پنداشتم که مشت گره خورده ی کسی
بر سینه ی برهنه ی دیوار من نشست
پنداشتم که کودک همسایه ناگهان
سنگی به سوی پنجره ی من روانه ساخت
برخاستم ز جای
اما نگاه من که به دیدار کوچه رفت
تنها درخت را
با قامتی بلند در آن تیرگی شناخت
وان وحشتی که در دل من خانه کرده بود
پیوسته از درون
بر سینه ی برهنه ی من مشت می نواخت

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج