به هنگامی که نور آذرخش آن بیشه را از سایه عریان کرد و باران خواب پر آب گیاهان را به دشت آفتابی برد و باد صبحگاهان شاخ پر پیچ گوزنان را به عطر دشتها آم…
به هنگامی که نور آذرخش آن بیشه را از سایه عریان کرد و باران خواب پر آب گیاهان را به دشت آفتابی برد و باد صبحگاهان شاخ پر پیچ گوزنان را به عطر دشتها آمیخت در آن خاموش که تاریک گه روشن نگر آنجا چه می بینی ؟ شهیدی یا نه ؟ روح لاله ای در پیکر مردی تجلی کرده از ایینه ی بیداری و دیدار در آن باران و در آن میغ تر دامن نگر آنجا چه می بینی ؟ درون روستای خواب درختان فلج و بیمار و آن طفلان خردینک گرسنه زیر بار کار و مردانی که با دستان خود سازند پیش چشم خود دیوار و بالاتر و بالاتر تو در آن سوی آن دیوار آبستن نگر آنجا چه می بینی ؟
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج