فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 اردیبهشت 1403

نقش های كهنه ام چه قدر ، تلخ و خسته و خزانی اند / حسین منزوی

نقش های كهنه ام چه قدر ، تلخ و خسته و خزانی اند 

نقش های كهنه ام چه قدر ، تلخ و خسته و خزانی اند 
 نقش غربت جوانه ها رنگ حسرت جوانی اند 
 روغن جلا نخوورده اند رنگهای من كه در مثل 
 رنگ آب راكد اند اگر آبی اند و آسمانی اند 
از كف و كفن گرفته اند رنگ های من سفید را 
 رنگ خون مرده اند اگر قرمز اند و ارغوانی اند 
 رنگ های واپسین فروغ از دم غروب یك نبوغ 
مثل نقش های آخرین روزهای عمر مانی اند 
 طرح تازه ای كشیده ام از حضور دوست – مرتعی
 كه در آن دو میش مهربان در چرای بی شبانی اند 
 مرتعی كه روز آفتابی اش یك نگاه روشن است و باز 
 قوس های با شكوه آن جفتی ابروی كمانی اند 
 طرح تازه ای كه صاحبش فكر می كند كه رنگ هاش 
 مثل مصدر و مثالشان بی زوال و جاودانی اند 
 رنگ های طرح تازه ام رنگ های ذات نیستند 
 ذات رنگ های معنی اند ذات رنگی معانی اند 
 نقش تازه ای كشیده ام از دو چشم مهربان دوست 
 كه تمام رنگ ها در آن وامدار مهربانی اند

حسین منزوی

غزل

پایگاه خبری شاعر

www.shaer.ir