فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

نقد و بررسی غزل ( گفته ی استاد ) از جناب ذبیح ا…قاسمی ( رهام )

با درود خدمت شما دوستان عزيز و گرامي
قبل از پرداختن به غزلي از جناب قاسمي ( رهام )
لازم مي دانم كمي در مورد نقد و جنبه هاي آن توضيح مختصري دهم .
تعريف نقد و نقد ادبي
نقد در لغت به معناي دينار و درهم سره از نا سره و تميز دادن خوب از بد و (( بهين چيزي برگزدين )) است و در زبان گفتار به بهاي مال و غيره اطلاق مي شود كه در هنگام خريد آنن پرداخته شود .
اما در اصطلاح ادب تشخيص محاسن و معايب سخن و نشان دادن بد و خوب اثر ادبي است . و نقد ادبي شناخت ارزش و بهاي واقعي آثار ابداعي و آفرينش هاي ادبي و نيز قواعد و اصول يا علل و عواملي است كه باعث مي شود اثري درجه ي قبول گردد و يا مورد انكار و بي اعتنايي قرار گيرد .
و همچنين نقد ادبي بررسي همه جانبه و كامل يك اثر ادبي است .
حدود و امكان نقد ادبي علاوه بر محتوا و معني مي بايد
به نقد لفظ و شكل ظاهر نيز توجه كند و نشان دهد كه زيبايي هاي ظاهري و لفظي تا چه اندازه در شور انگيزي و هيجان يك اثر ارزش و اهميت دارد .
به اختصار انواع مكتب هاي نقد را عنوان مي كنم
1)نقد لغوي
2)نقد فني
3)نقد زيبا شناسي
4)نقد اخلاقي
5)نقد اجتماعي
6)نقد تاريخي
7)نقد روان شناسي
كه اگر فرصتي و عمري باقي بود به آن مفصل خواهم پرداخت در وبلاگ ديگر .

حال با كسب اجازه از جناب قاسمي (رهام) به غزلي از ايشون مي پردازيم .

ابتدا شعر را با هم دوباره مي خوانيم تا برداشت عميق تري حاصل شود .

گفته ي استاد

مرگ بهتر باشد از غم مردم ناشاد را
تلخ باشد بعد شيرين زندگي فرهاد را
بهر نقش لوح سينه هر سخن شايسته نيست
ظبط خاطر كرد بايد گفته ي استاد را
شخص هجران ديده مي باشد اميدش بر وصال
خرمن كوبيده دارد انتظار باد را
دوش با درمانده اي بيچاره اي آهسته گفت
نشنود امروز گوش هيچكس فرياد را
گر نظر بر آفرينش از سر دانش كني
كي دگر منكر توان شد عالم ميعاد را
امتحاني مي دهد تشخيص دشمن را ز دوست
مينمايد نقطه اي معلوم صاد و ضاد را
ميشود افزون مقام از همنشنين زير دست
صفر باعث مي شود افزايش اعداد را
زود تر صيد حوادث مي شود شخص ضعيف
كوشش صيد قوي عاجز كند صياد را
تا زفكر بكر رهام گشت پيدا اين غزل
كرد بر ياران هويدا فكر و استعداد را

حال با خواندن دوباره اين غزل به بخش بخش صورت هاي نقد آن مي پردازم .

1) نقد لغوي شعر
همان طور كه مي دانيد نقد لغوي بررسي و ارزيابي كاربرد زبان و اصول و قواعد آن در يك اثر ادبي است .
مي بينيد كه در اين شعر هيچ گونه سرپيچي و دوري از قواعد زبان ديده نمي شود . چون نسبتهايي كه بين فاعل و فعل هر مصرع ديده مي شود در جمع و مفرد بودن با يكديگر هماهنگ مي باشند .
و همچنين كاربرد كلمات و خلق تعبيرات و تركيباتي كه در اين غزل مي بينيم بيان گر مطالعه و ممارست شاعر است كه با يك بافت محكم به ارزش كلام خود افزوده است .
يعني كلمات و تركيبات آنطور كه شايسته است در كنار هم چيده شده اند و آهنگي در خور و بي نقص به شعر داده اند .
از نظر زمان بندي افعال فاعل و مفعول و ديدگاه دستوري شعر نيز خطايي به چشم نمي خورد .
و ديگر اينكه در بحث مترادفات كه نقد آن در حوزه لغوي مي باشد مي بينيد كلمات آنچنان محكم در جاي خودشان قرار گرفته است كه جايگزين نمي پذيرد .
كه اين امر در يك اثر جزو محاسن آن مي باشد زيرا در هيچ زباني كلمات مترادف وجود ندارد و اين نكته اي است كه هر نويسنده و شاعر بايد آنرا احساس كند و اين امر حتي در صفاتي كه به صورت اسم در آمده اند نيز صادق است .

تقطيع هجايي اين غزل و اركان عروضي آن كه به دسته های 4 تايي و 3 تايي تقسيم شده است به اين شكل مي باشد .

مرگ بهتر باشد از غم مردم ناشاد را

تلخ باشد بعد شيرين زندگي فرهاد را

(( فاعلاتن مفعولن مستفعلن مستفعلن ))

سوالي مطرح مي كنم

آيا مي شود در تقطيع و اركان عروضي اين غزل را به دسته هاي 4 تايي و 3 تايي تقسيم كرد ؟

از پاسخ شما نهايت تشكر را پيشاپيش دارم .

از نظر قوافي غزل بدين صورت مي باشد كه تنها مصوت (اد) در ابيات هم قافيه است و حروف ما قبل آن حتي اگر شبيه هم باشند تنها مصوت (اد) است كه قافيه قرار مي گيرد . و ( را ) حروف الحاقي مي باشد .

2)نقد فني
نقد فني به صورت خلاصه بحث در چگونگي و كاربرد فنون بلاغي در شعر و نثر مي باشد . كه در يونان به وسيله ي (( ارسطو )) و (( اريستارك )) و در روم به دست (( هوراس )) بنيان مي گيرد و در نزد علماي اسكندر رواج مي يابد . در ادب عربي و فارسي نيز مهمترين نقد به شمار مي رود . كساني چون(( قدامت بن جعفر )) و (( ابو هلال عسكري )) در ادب عربي و نيز (( رشيد الدين وطواط )) و (( شمس قيس رازي )) در ادب فارسي به بحث اصول و قواعد آن مي پردازند .

حال نقد فني شعر در تك تك مصرع ها

1) مرگ بهتر باشد از غم مردم ناشاد را
مردم ناشاد مجاز است . مجازا انسان هاي بزرگ و فهيم .

2)تلخ باشد بعد شيرين زندگي فرهاد را
در اين مصرع چند آرايه ي بديع ديده مي شود
تلخ و شيرين كه تضاد مي باشند
شيرين خود ايهام دارد
1)شيرين به معني طعم شيرين و شيريني
2)شيرين به معناي اسم
كه همواره در ايهام معناي دور مورد نظر مي باشد .
بين فرهاد و شيرين نيز ايهام تناسب وجود دارد .
و با اشاره كردن شعر به داستان شيرين و فرهاد آرايه تلميح نيز مشهود است .

3) بهر نقش لوح سينه هر سخن شايسته نيست
در اين مصرع ما با نوعي از اضافه ها كه حاصل دو اسم در كنار هم مي باشند ( مضاف و مضاف اليه ) بر خورد مي كنيم .
لوح سينه كه اضافه ي تشبيهي است
يعني در اين مصرع نوعي تشبيه به كار رفته است
كه با حذف ادات تشبيه و وجه شبه رو به رو هستيم
سينه مشبه
لوح مشبه به .

4)ضبط خاطر كرد بايد گفته ي استاد را
استاد در اينجا استعاره مصرحه است
استاد مي تواند استعاره از هر انسان پخته و آگاه باشد .

5 )شخص هجران ديده مي باشد اميدش بر وصال
شخص هجران ديده كنايه از كسي است كه درد و محنت فراغ را كشيده است
6)خرمن كوبيده دارد انتظار باد را
در اينجا آرايه ي تشخيص استفاده شده است
چون انتظار كشيدن تنها به انسان بر مي گردد و چون اين صفت به خرمن كوبيده اطلاق گرديده است
تشخيص و انسان نگاري را به وجود آورده است .

7)دوش با درمانده اي بيچاره ايي آهسته گفت
آهسته گفتن يعني آرام و متين سخن گفتن مي باشد .
درمانده و بيچاره استعاره از انسان هاي رنجور و آشفته است .
8)نشنود امروز گوش هيچكس فرياد را
در اين مصرع مفهوم كنايي وجود دارد .
يعني كنايه از بي تفاوتي و بي توجهي موجود در جامعه است .

مصرع هاي 9 و 10 آرايه و صنعتي ندارد و زيبايي آن ها تنها به معناشان بر مي گردد .

11) امتحاني مي دهد تشخيص دشمن را ز دوست
در اين مصرع آرايه ي تضاد وجود دارد
دشمن و دوست .
در مصرع 12 آرايه ايي به چشم نمي خورد .

مصرع هاي 13 و 14 نيز همانند مصرع هاي 9 و 10 مي باشند .

15) زود تر صيد حوادث مي شود شخص ضعيف
با كمي توجه مي بينيد كه اين مصرع به نوعی تمثیل به کار رفته است

16) كوشش صيد قوي عاجز كند صياد را
با توجه به دو مصرع اين بيت
بين قوي و ضعيف آرايه ي تضاد مي باشد
ودر اين بيت آرايه ي تكرار نيز وجود دارد چرا كه صيد دو مرتبه بيان شده
بين صيد و صياد آرايه ي اشتقاق وجور دارد كه هر دو از يك ريشه ي كلمه مي باشند .

17) تا زفكر بكر رهام گشت پيدا اين غزل
فكر و بكر جناس ناقص اختلافي مي باشند .
18) كرد بر ياران هويدا فكر و استعداد را
ياران در اين مصرع استعاره از دوستان و همدلان است .

حال بعد از نقد فني شعر به زيباشناسي و مفاهيم اخلاقي و مسائل اجتماعي شعر مي پردازيم .

در صورت كلي و از لحاظ زيبا شناسي كه شاعر سعي بر مطرح كردن اصولي است كه در قالب شعر و چينش كلمات آورده است نكاتي را با هم مورد ارزيابي قرار مي دهيم .

با نگاهي كلي بر روي شعر مي بينيد كه شاعر در تمام ابيات خود در لايه هاي ابهام تشبيه و صور خيال كه در لفظ و نظر زيبا ديده مي شوند به دنبال مفاهيمي عميق و شايد تلخ از اصول اخلاقي مي باشد .
هماهنگي تمام ابيات و آرايه هاي آن در رساندن مفهوم
كه پيوستگي را در شعر عنوان مي كند در بحث زيبا شناسي مي باشد .
يعني ارتياط عمودي و افقي مصرع ها و ابيات به طور مطلوبي حفظ شده است .
و مسائل اخلاقي و اجتماعي به طور منظم بيان شده است .

نقد اخلاقي و اجتماعي :
كه در معناي شعر نهفته است
و مي توان با رجوع كردن به بند بند شعر مفاهيمي اخلاقي و اجتماعي را از آن دريافت كرد .
نقد اخلاقي كه در آن ارزش هاي اخلاقي را اصل و ملاك نقادي شمرده اند شايد از قديمي ترين شيوه هاي نقد ادبي است .
افلاطون در شعر و درام به تاثير اخلاقي و اجتماعي آن توجه مي كند و ارسطو معتقد است كه هدف شعر خاصه تراژدي بايد تصفيه يا تزكيه ي نفس باشد .
در هر حال بيشتر متفكران براي شعر و ادب فايده ي تربيتي و اخلاقي قايل اند .

حال مي پردازيم به معني و مفاهيم شعر در قالب نقد اخلاقي .
در اينجا سعي اين حقير بر اين است كه مفاهيمي كلي را بيان كنم و از معنا جز به جز شعر بپرهيزم تا مخاطب را
مجالي براي تامل باشد .

1) مرگ بهتر باشد از غم مردم ناشاد را
تلخ باشد بعد شيرين زندگي فرهاد را

در مطلع اين غزل شاعر در پي چه چيزي است ؟
و از كمبود چه چيزي صحبت مي كند ؟
بين مرگ و غم و شيرين و فرهاد ارتباط معنايي ظريفي است .
شاعر با استناد به قصه ي شيرين و فرهاد و زندگي تلخ فرهاد بعد شيرين كه نمادي از زندگي و آمال اوست به مطلبي اشاره مي كند كه در زمانه ايي كه سهم انسان هاي فرهیخته و آگاه تنها غم خوردن و حسرت است مرگ موهبتي است بزرگ .

2) بهر نقش لوح سينه هر سخن شايسته نيست
ضبط خاطر كرد بايد گفته ي استاد را

منظور شاعر در اينجا به عقيده بنده همان مشورت كردن و راهنمايي است
كه با هر كسي نمي توان چنين سخناني را باز گو كرد و تنها با كسي مي شود كه انسان برجسته و وارسته اي است و سخناننش همچو گوهري ارزشمند مي باشد كه مي تواند الگوي زندگي قرار گيرد و مي توان آن را به خاطر سپرد .
نه كساني كه بيهوده سخن مي گويند .

3) شخص هجران ديده مي باشد اميدش بر وصال
خرمن كوبيده دارد انتظار باد را

با توجه به مصرع دوم اين بيت مي توان اينگونه برداشت كرد
همان طور كه خرمن كوبيده يعني نرم شده در مجاورت باد از خرده ها و خاشاكش تميز داده مي شه
كسي كه درد جدايي كشيده مانند خرمني كوبيده است كه انتظار آمدن باد همان معشوق را مي كشد تا رويش و شادابي دوباره باز يابد .

4)دوش با درمانده اي بيچاره اي آهسته گفت
نشنود امروز گوش هيچكس فرياد را

در بيت شاعر به يك معضل اجتماعي اشاره مي كند
و بدين گونه مطرح مي كند
در اين زمانه ي بي تفاوتي كه هر كس سرش به كار خودش مي باشد و معناي همياري و انسانيت از بين رفته است
بيهوده داد و فرياد نكن طلب كمك نكن كه كسي ديگر گوشش بدهكار اين حرفها نيست .

5) گر نظر بر آفرينش از سر دانش كني
كي دگر منكر توان شد عالم ميعاد را

در اين بيت نكنه ايي بزرگ نهفته است كه شاعر به آن اشاره مي كند . آن هم بحث معاد است خود فلسفه اي است عظيم .
شاعر در اينجا اينگونه عنوان مي كند
اگر جهان را از نگاه معرفت ( دانش ) و عرفان بنگري به حقيقتي پي خواهي برد ( معاد ) كه ديگر انكارش ممكن نخواهد بود .

6) امتحاني مي دهد تشخيص دشمن را ز دوست
مي نمايد نقطه اي معلوم صاد و ضاد را

همان طور كه شكل حروف صاد و ضاد يكي است و تنها اختلافشان در يك نقطه مي باشد دوست و دشمن نيز ظاهري انساني و يك جور دارند و تنها با يك امتحان و پيش آمد خودشان را نشان مي دهند .

7) مي شود افزون مقام از همنشين زير دست
صفر باعث مي شود افزايش اعداد را

در اينجا شاعر با اشاره به عدد صفر كه در بحث اعداد بسيار ناچيز است اما با اضافه شدن به اعداد ديگر مرتبه ي آن ها را بالا مي برد
مانند 100 و 1000 . 1 و 10 .
منظور اين است كه انسان بايد فروتني داشته باشد و زير دستان خود را كوچك نشمارد . چرا كه همين زير دستان او باعث پيشرفت و ترقي او مي شوند .

8) زود تر صيد حوادث مي شود شخص ضعيف
كوشش صيد قوي عاجز كند صياد را

اين بيت يك مطلب پند آموز است و در حيطه ي اخلاق مي باشد
آن هم به راحتي تسليم نشدن در برابر مسائل و مشكلات زندگي اعم از اجتماعي و خانوادگي است .
يعني انسان در برابر مشكلات خويش بايد با شهامت و تلاش بيشتري بر خورد كند تا بتواند از پس آن برآيد .

9) تا زفكر بكر رهام گشت پيدا اين غزل
كرد بر ياران هويدا فكر و استعداد را

و حال مقطع اين غزل
رهام كه تخلص خود شاعر است
و مي گويد به محض اينكه چنين انديشه اي از ذهنم خطور كرد آنرا به صورت شعر در اختيار دوستان قرار دادم
تا آنها نيز از اين فكر و انديشه نيز بهره مند بشوند .

در اين غزل با توجه به معني آن و دريافت هاي شاعر که در شعر مستتر است مي بينيد هيچ گونه مغايرتي با ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي ندارد .
بلکه به نوعي در ترويج آن مي کوشد چه در بيان غرض و چه ضد غرض .
جنبه هاي مختلفي در اين شعر نهفته است که برداشت هاي شخصي شاعر از محيط اطراف و مردمان خويش مي باشد .
تمام اين دريافت ها که در جهت کمال انساني پيش مي رود گاه به صورت يك شك و يا ضربه است گاه به صورت پند و اندرز مي باشد .

مسائلي از جمله تكبر و خود خواهي
بي توجهي سردرگمي عدم فروتني مسئله بزرگ معاد كه با توجه به طرز گفتن شاعر مي بينيم دچار فراموشي و انكار شده چرا كه ميزان معرفت و دانش پايين آمده . كه به نوعي دلالت بر جهل و گسترش آن در جوامع امروز دارد .
و پند هايي از جمله ايستادگي و استقامت در برابر مشكلات كه امروزه در جامع ي ما اينگونه صفت ها كمتر يافت مي شود .

به طور كلي و خلاصه شاعر در اين غزل دست به فرهنگ سازي مي زند و ساختارهاي كمال انسان و يك اجتماع خوب كه داراي پارامتر هاي مشخصي است را عنوان مي كند .
هر چند گاه به صورت مايوسانه و نا اميدانه دست به اين كار مي زند اما در لايه هاي عميق شعر احساسي از اميد را مي توان دريافت .

در كل غزلي زيبا و پر مفهوم و همراه با تجربياتي عميق بود .

اميد بر اينكه توانسته باشم حق مطلب را ادا كرده باشم .

ديگر درود و دو صد بدرود .

بخش نقد ادبی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو