با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي شعرا خصوصا خواهر شاعرم خانم عالم زاده امرو ز به نقد شعر غرور اثري از ياسمينا عالم زاده خواهيم پرداخت حقير تلاش مي نمايد تا نقدي فني و همه جانبه اي بر سروده بنگارد و اميد وار است که موجب توفيقات شاعر گردد حال به خوانش شعر مي پردازيم
روي خيالم شبحي در عبور زندگيم پنجره اي رو به نور
سايه ي اميد به روي دلم سينه ام اماقفسي يوت و کور
موج به درياي سخن در خروش نام لبم:ساحل سرد و صبور
مي شکند اه درون دلم مي فشرم لب که برو اشک شور
با همه ي تاب و توان ساختم قلعه اي از ماسه به نام غرور
سروده از لحاظ وزن و قوافي ايرادي ندارد و قرص و محکم است بحر شعر نيز کاملا درست رعايت گرديده و مفتعلن مفتعلن مفتعل مي باشد در مورد قالب سروده هم چون وچرا وجود دارد لکن مي توانيم انرا غزل ناقص بشماريم اما بپردازيم به شعر
روي خيالم شبحي در عبور زندگي ام پنجره اي رو به نور
تصوير زيباست با اينکه وهم الودگي شبح باعث مي گردد مخاطب همين اول نتواند ارتباط برقرار کند و در بيت دوم بتوانم بگويم اين شبح چيست لکن مصراع دوم که مي گويد زندگي ام پنجره اي رو به نور بسيار زيباست دليل زيبايي اين مصراع اين است که مضموني ذهني و عميق اي همچون زندگي به پنجره اي تشبيه شده که نور از ان به داخل مي تابد تصور پنجره رو به نور براي مخاطب ساده است و به راحتي مي تواند متصور ان گردد لکن زندگي مفهومي فلسفي و ثقيل دارد تشبيه دروني که به کار رفته يکي از حسن هاي اين مصراع است هر چند نور در اينجا مي تواند ايهام ذي الوجوه داشته باشد يعني داراي چندين معناي متفاوت باشد در اينجا بد نيست براي مثال نمونه اي از ايهام ذي الوجوه را بياوريم بيتي از سلمان ساوجي است که مي گويد
بارشاهي و بسيار است بارت بر سرير
زين مرنج اي ابر و باد ار گويمت بسيار بار
و اين بار اخر هفت معني دارد که اگر خداوند عمري دهد در مقالي جدا گانه به توضيح ان نيز خواهيم پرداخت به شعر باز مي گرديم به نظر اين حقير زيبايي مصراع دوم از انجا ايجاد مي گردد که مصراع دوم احساس ناب شاعر است نه انديشه او که اين به ان مصراع زيبايي چندان مي بخشد
سايه ي اميد به روي دلم سينه ام اما قفسي سوت و کور
حال شايد بتوان گفت شبح بيت اول چيست و به گمان حقير اميد همان شبح است که سايه اش به طور وهم الود از نظر شاعر مي گذردمصراع دوم نيز از نظر تصوير سازي زيباست ولي ارتباط افقي اش با مصراع اول ضعيف است و تنها شباهت دل و سينه مي تواند رابطمصراع اول و دوم شود
موج به درياي سخن در خروش نام لبم: ساحل سرد و صبور
در اين بيت به تشابه دريا، موج و ساحل توجه نماييد لبم که معناي ان انچه بر لب مينهند و به گمانم بايد معناي ساز را بدهد تعبير مي گردد گرچه بيت زيباستاما مضموني کهنه را بازگو مي کند مضموني که حافظ نيز در مورد ان چنين مي گويد:
در اندرون من خسته دل ندانم کيست
که من خموشم و او در فغان ودر غوغاست
به نظر اين حقير در اين بيت شاعر احساس را فداي تکنيک کرده است و اين ضربه اي به شعر است و گرنه گفتن مضموني تکراري عيبي محسوب نمي گردد گرچه از شاعر توقع مي رود مضموني نو خلق کند که هين سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود ولي در اين بيت اثري از احساس نمي يابيم احساسي که در بيت اول و خصوصا در مصراع دوم ان بيت موج مي زد و پيرامون ان سخن رانديم
مي شکند اه درون دلم مي فشرم لب که برو اشک شور
در اين بيت و شايد بر کل شعر نيز بتوان اين عيب را نهاد که کلمات نقش عمقي ندارند بازيگراني اند که نقش کوتاهي دارند مي گويند و مي روند کليد واژه ها داخل شعر کم است ميفشرم لب که برو اشک شور بسيار زيباست ولي اشک شور دروني نشده و سطحي بيان مي گردد و تمام ميشود و از کاراکتر ها استفاده عميقي نمي گردد
با همه ي تاب و توان ساختم قلعه اي از ماسه به نام غرور
همين عيب که کاراکتر سطحي استفاده مي شود در اين بيت هم نمايان است غرور که نام سروده هم مي باشد کارکردي در سروده ندارد و واژه اي بيش نيست شاعر نمي گويد چرا و چگونه دچار غرور گشته و در کنار ان دریای سخن چه بر وی گذشته که قلعه ماسه ای غرور را ساخته است ارتباط عمودی بین ابیات نیز ضعیف است دقت شود که در اوایل سروده حرف از شبح امید و زندگی بود و سپس دریای سخن به میان می اید و اشک و در اخر غرور در اینکه شاعر می کوشد تا مطلبی منسجم را بگوید شکی نیست ولی ایا شاعر در ارتباط عمودی موفق بوده ایا مطلبی انسجام یافته را بیان می کند اینها همه سوالاتی است که جای تردید دارد من به خواهر شاعرم توصیه می نمایم بازخوانی هایی که حقیر در قسمت اموزش ها نوشته را به دقت بخواند اگر خداوند توفیق دهد اموزش های دیگری هم در قالب بازخوانش می نگارم در پایا امیدوارم این نقد مورد استفاده شاعر گرامی قرار بگیرد و از تمامی شعرا خصوصا از شاعر محترم خانم عالم زاده کمال تشکر را دارمکه سخنان حقیر را تحمل فرمود اند از خداوند بهترین ها برایتان ارزو می کنم
اراتمند شما: پویا بابایی کرمانشاهی
بخش نقد ادبی | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو