فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

نقد شعر بیهوده است اثر خانم مهتاب یغما

با سلام خدمت تمامی شعرا خصوصا شاعر محترم خانم یغما امروز به قد شعر بیهوده است اثری از خانم مهتاب یغما خواهیم پرداخت امید است نقد مزبور موجبات توفیق خواهر شاعرم را فراهم اورد حال به خوانش شعر می پردازیم
من مرد ام به تمام دلیل ها
بیهوده اند نذر و دعا و دخیل ها
من مرده ام به روی سر و چشم و گردنم
هی خاک پشت خاک بریزند بیل ها
فریاد می زنی که مرا دوست… ناگهان
گم میشود صدای تو در قال و قیل ها
موسای چشم مرا اب برده است
هی زل نزن به چشم عزادار نیل ها
تو اولین ستاره دنباله دار و من
نسلی که منقرض شده در بین ایل ها
باید پیاده راهی هندوستان شویم
یادی نمی کنند از این خطه فیل ها

شعر از لحاظ وزن و قوافی مشکلی ندارد و قرص و محکم است و از نظر قوافی شاعر از تکنیک هایی خواسته یا ناخواسته استفاد کرده که در ادامه انها را نیز شرح خواهم داد

من زنده نیستم به تمام دلیل ها
بیهوده اند نذر و دعا و دخیل ها
دقت کنید شاعر چه مضمون کلی ای را دارد بیان می کند زندگی و مرگ موضوعی خیلی کلی است ولی دقت کنید شاعر چگونه چنین مطلب کلی ای را جزیی می کند بیهوده اند نذر و دعا و دخیل ها واژه های نذر و دخیل و دعا که به ذهن مخاطب اشناست و تمامی دلیل ها که گوییشاعر می گوید و نمی گوید چنین مضمون کلی ای را جز جز می کند و یک یک جز های انرا مورد تفهیم مخاطب قرار می دهد تصویر سازی بسیار زیبا و بسیار درونی است گویی روحی دارد حرف میزند و می گوید اهای من دیگر زنده نیستم و اگر مرگ داد است فریاد چیست
من مرده ام به روی سر و پشت و گردنم
هی خاک پشت خاک بریزند بیل ها

شاعر تصویری از تدفین را بیان می کند و خاکی را که روی جنازه میریزند دقت کنید وقتی که تخیل کنیم ان جنازه ما هستیم و بیرون گور چه اتفاقاتی می افتد این زمانی است که احساس به کمک خیال می اید تصاویر میتواند ان چنان قوی باشد که اشک مخاطب را سرازیر کند گرچه در این سرودهتصاویر به این مقدار قدرت ندارند ولی وقتی به زیبایی و بکر بودن مضمون و تصویر دقت می کنم این احساس به من دست می دهد به بیت بعدی توجه کنید
فریاد می زنی که مرا دوست… ناگهان
گم می شود صدای تو در قال و قیل ها
این همان تصویری هست که در مخیله من نیز می گذشت فریاد های عزیزان جیغ ها و ناله و شیون هاولی شاعر یا بهتر بگوییم راوی به یک صدا بین صداهای فراوان یا به قول شاعر قیل و قال ها توجه دارد که انگار میگوید دوستت دارم ولی قبل از پایان کلامش دیگر صدایش را در همهمه ها نمی شنوی تصویر سازی ای که از صدا ها انجام میشود فوق العاده است و دهان هر مخاطبی حتی نقاد شعر را به تحسین می گشاید
موسای چشم های مرا اب برده است
هی زل نزن به چشم عزادار نیل ها
حال شاید وقت ان رسیده است که کمی در مورد قافیه صحبت کنم یادم می اید در یکی از نقد هایی که سروده ام توضیحات کوتاهی در مورد قافیه دادم و گفته ام قافیه مهار بند بیت است و کلام را محصور می کند از انجاست که در تئوری های نقد جدید مضمون قافیه اندیشی و گزینش قافیه به میان می اید نمیخواهم در این مورد بحثی کنم که جایگاه ان اینجا نیست و مقالی جدا می طلبذ ولی دقت کنید وقتی قافیه نیل گزینش شده در پس ذهن شاعر واژه موسی پدید امده می خواهم این نکته را متصور شوید که این قافیه نیل چگونه کلام را محصور کرده و به داستان موسای اب برده که در اینجا به صورت ترکیب استعاره ای به کار رفته اشاره می کنداین نیل است که باعث پدید امدن کارکتر موسی میشود گرچه گویی شاعر دارد از فضای عزا داری و مراسم تدفین دور می شود ولی می کوشد این ارتباط عمودی قطع نگردد لذا از ترکیب چشم عزادار نیل ها استفاده می کندگویا واژه عزادارتمامی بار ارتباط عمودی را به دوش می کشد تا ارتباط درون مایه شعر حفظ شود
تو اولین ستاره نباله دار و من
نسلی که منقرض شده در بین ایل ها
و حال که واژه عزادار وظیفه اش را انجام میدهد اما ذهن شاعر چه؟ در این بیت به کلمات ستاره دنباله دار و نسل و انقراض و ایلبر می خوریم انگار ارتباط عمودی گسسته می شود من به شخصه میتوانم ارتباط عمودی ای متصور شوم لیکن احساس ان چنان ضعیف است که وقتی دوباره شعر را از اول می خوانم جا می خورم کلمه انقراض و نابودی میتواند تا حدبسیار مبهم نشانه ای از مرگ راوی باشد که منقرض شده و شاعر می کوشد بگوید ستاره دنباله داری به زمین خورد و سل من منقرض شد و تو ان ستاره بودی لیکن ارتباط این بیت با ابیات قبل بسیار ضعیف است حتی بیت نمیتواند خوب مفهوم را برساند وقتی ان ستاره به زمین خورد همه ایل ها منقرض شدند نه تنها یک ایل چه برسد به یک نسل نظر م بر این است که شاعر اسیر تکنیک و مفهوم شده و احساس را در چارچوب تکنیک هایکلامی حبس می کند بدین خاطر است که درک مفهوم برای مخاطب پیچیده می شود
بایدپیاده راهی هندوستان شویم
یادی نمیکنند از این خطه فیل ها
این نکته را دوباره تکرار می کنم که وقتی قافیه فیل ها گزینش شدذهن شاعر به سمت هندوستان متبادر گردید ولی میخواهیم ساختار افقی و عمودی و مفهوم بیت را با ابیات دیگر بررسی کنیم خود من به شخصه اگر این بیت را در پایان این شعر نمیدیدمباور نمیکردم که اصلا به یکدیگر ربطی دارند و حال باید سعی کنم ربطی بیابم ولی کلید واژه ها خیلی کم است توضیحاتی هم در مورد پایان بندی میدهم پایان بندی بی شک باید یکی از قوی ترین ابیات سروده باشد و تمامی مفهوم در ان خلاصه شود شاعر می گوید برای دیدنفیل ها باید پیاده به سمت هندوستان برویم و فیل ها خودشان اینجا نمیایند دیگر هر مخاطب تصدیق می کند ارتباط عمودی شعر از بین رفته است البته این گسسته شدن از بیت چهارم نیز پیدا بود انگار ذهن شاعر از موضوع اصلی فاصله می گرفته و بعبد نبوده به اینجاها برسیم و پایان بندی ای را ببینیم که ما را بهت زده کند که خدایا فیل از کجا امده هندوستان چگونه پیدا شد مگر این همان شعری نیست که شاعر می گفت من زنده نیستم به تمام دلیل ها البته زیبایی بیت را منکر نمیشوم بیت زیباست خصوصا که مخاطب را یاد ضرب المثل فیلش یاد هندوستون کرده است می اندازد لیکن ارتباط کاملا گسسته است و خواهر شاعرم باید به این نکات دقت کند و شعری منسجم پدید اورد در پایان امیدوارم این نقد توانسته باشد به شاعر کمکی در بهبود شعر نماید و از تمامی شعرا خصوصا خانم یغما کمال تشکر را برای شعر زیبایش دارم در پناه خداوند خلق افرین باشید
اراتمند شما : پویا بابایی کرمانشاهی

بخش نقد ادبی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو