فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

نقد ترانه ای از خانم ودیعه عزیزدوست – جواد نوروزی

به نامش

سلام دوستان همسایه !

با توجه به اینکه در بین نقدهای مندرج در این سایت همواره اشعار کلاسیک و آزاد مورد توجه بوده و ترانه و ترانه سرایی به نحوی در این بین مهجور مانده بود با عنایت به تعداد قابل توجهی از اعضای سایت که در امر ترانه سرایی مشغول قلم فرسایی هستند خلاء بررسی های تخصصی تر از نظرات ذیل اشعار و همچنین مطالبی که مبین و روشنگر مفاهیم بنیادین ترانه سرایی باشد در بخش وبلاگ سایت احساس می شد.
از این روی قصد بر این است که با کمک باقی دوستان ترانه سرای سایت از این پس روند بهتری به سیر ترانه و ترانه سرایی در این گذر بدهیم.
بی شک نقد و بررسی آثار قابل تأمل در هر سبک و قالب و ژانری می تواند روشی سودمند برای انتقال اصول و قواعد و همچنین کمک به بهبود روال سرایش صاحب اثر و البته باقی خوانندگان باشد.
لذا برای آغاز این راه این حقیر آخرین ترانه ی سروده شده توسط شاعر و ترانه سرای مستعد سایت خانم ودیعه عزیزدوست ( من از خدامه پیشم باشی ) را شایسته ی دوباره خوانی دیدم.
امید است که طریق آغاز شده برای همه از جمله خودم سودمند واقع گردد.
ابتدا به خوانش مجدد ترانه می نشینیم:

« من از خدامه پیشم باشی »

قفس فاصله بی معنا بود
اگه دستاتو بهم می دادی
اگه تو خونه ی من می موندی
تو که با خاطره هام همزادی

حال ِ این روزاتو خوب می فهمم
که اگه تلخی، پر از تشویشی
اما این فاصله ها بی رحمن
داری از خاطر ِ من، کم می شی

فصل ِ تردیدتو پرپر کن تا
توی تقویم دلم باز جا شی
تا منو ساده نباختی برگرد
من که از خدامه پیشم باشی

من شبیه ِ یه شب ِ پاییزم
که تموم ِ آرزوش خورشیده
تو همون ظهر تابستونی که
با نگاهش دلمو دزدیده

می تونم مثل قدیما باشم
اگه این فاصله ها کمتر شه
اگه این فاصله رو برداری
اگه تردید ِ چشات پرپر شه…

من هنوزم یه شب ِ پاییزم
که بدون ِ تو پر از بارونه
می تونم مثل قدیما باشم
اگه چشمات هنو تابستونه!

روال را اینگونه می چینیم که ابتدا مسائل کلی که به کلیت کار ( اعم از قوت یا ضعف ) مربوط است را بیان کرده و در ادامه وارد بررسی سطر به سطر و حتی واژه به واژه خواهیم شد.
اولین نکته ای که قابل ذکر است برای این ترانه یک اصل کلی ست که در ترانه سرایی بسیار مهم و قابل توجه است و آن توجه به ایجاز است.
این ترانه دارای 12 بیت است که به خودی خود از استاندارد تعریف شده ( 7 یا 8 بیت ) 4 لا اقل بیت بیشتر است و با توجه به اینکه ترانه از ابتدا با هدف اجرا سروده می شود در صورت انتخاب این ترانه توسط یک آهنگساز احتمالا به سبب عدم طولانی شدن زمان تراک ساخته شده و همچنین با توجه به نیاز قرار گیری اُو ِرتور و همچنین فاصله های بی کلام در بین آهنگ ساخته شده ناچار به حذف چند بیت خواهیم شد که با توجه به بسته شدن کلیت ترانه توسط ترانه سرا این حذف ها در آینده ممکن است به شیوایی معنا و ارتباط عمودی ترانه لطمه وارد کند پس منطقی ست که از ابتدا بنا را بر ایجاز بگذاریم.
نکته ی قابل اشاره ی دیگر که البته نقطه ی قوت است نوع وزن انتخابی توسط ترانه سراست که در انتهای همه ی مصرع ها با دو هجای بلند توأمان روبرو هستیم که در اکثر مصاریع این هجاها از مصوت های کشیده ساخته شده اند که چنین ترکیبی هارمونی زیبایی به ترانه به خصوص به هنگام ختم هر سطر داده است و البته در هنگام اجرا فضای خوبی برای تحریر صدای خواننده ایجاد می کند.
یکدست بودن دایره ی واژگانی و فضاسازی هم از نقات قوت این ترانه ست و همینطور ساده گی بیان ترانه سرا که هنرمندانه مفهوم “سهل ممتنع” را پیاده کرده است که نه به ورطه سطحی شدن افتاده و نه وارد تکلف شده است.
پیشنهاد می کنم وارد خوانش جزء به جزء ترانه شویم !

“قفس فاصله بی معنا بود
اگه دستاتو بهم می دادی
اگه تو خونه ی من می موندی
تو که با خاطره هام همزادی”

شروع ترانه کمی با ضعف روبروست و این ضعف به ترکیب نامأنوسی بر می گردد که اگر در اواسط ترانه می بود با کمی پرداخت می توانست به واسطه ی “آشنایی زدایی” ترکیب خوبی باشد.
منظور ترکیب “قفس فاصله” است که از همان ابتدا ذهن را درگیر می کند که سنخیت بین این دو واژه ی مجزا را واکاوی کند که چه ارتباط معنوی ای می تواند بین “فاصله” و “قفس” برقرار شود که به موجب آن این اضافه ی تشبیهی معنادار شود ، که این به چالش کشیدن در مطلع ترانه چندان مناسب نیست.
مصاریع دوم و سوم سطوری هستند که به خدمت پرداخت بستر آغازین ترانه درآمده اند و می کوشند مفهوم مصرع اول را شرح و بسط دهند که البته خوب هم استفاده شده اند.
مصرع چهارم کمی درگیر قافیه شده ولی باز از محور خارج نشده و در ادامه ی مصاریع قبلی نشسته است.

“حال ِ این روزاتو خوب می فهمم
که اگه تلخی، پر از تشویشی
اما این فاصله ها بی رحمن
داری از خاطر ِ من، کم می شی”

ترانه از پیش درآمد خارج شده و به فضاسازی می پردازد.
در مصرع دوم یک ضعف تألیفی وجود دارد و آن اینکه با آمدن حرف “که” ساختار جمله به حالت علت و معلولی در می آید و ناخودآگاه مخاطب به دنبال دلیلی می گردد که برای “تلخ و پر از تشویش بودن” ارائه شود یا یک ما به ازاء که این تلخ و پر از تشویش بودن را جبران کند که البته در مصرع های بعدی این انتظار ناکام می ماند !
در کل ارتباط افقی و عمودی محکمی بین مصاریع این بند برقرار نیست و هر مصرع تقریبن ساز خود را می زند ! البته رابطه ی بین دو مصرع بیت دوم مستثناست ولی خود بیت دوم با بیت اول رابطه ای قوی ندارد.
جسارتاً اگر نگارنده به جای سراینده ی این ترانه بود مصرع چهارم را بدینگونه می نوشت : “داری تو خاطره هام گم می شی” چرا که از “خاطر” کم شدن از نظر معنایی چندان درست نیست ، هرچند که تأویل پذیر باشد.

“فصل ِ تردیدتو پرپر کن تا
توی تقویم دلم باز جا شی
تا منو ساده نباختی برگرد
من که از خدامه پیشم باشی”

این بند، بند بسیار خوب و قوی ای در این ترانه محسوب می شود.
مصرع اول درست است که رابطه ی “فصل تردید” با پرپر کردن و در ادمه در مصرع دوم رابطه ی “تقویم” با “دل” کمی گنگ می نمایاند ولی این تعابیر که از بُعد “ترکیب سازی” ، “بدیع و “آشنایی زدای” به خودی خود ارزشمند هم هستند ، وظیفه ی زمینه سازی ورود به بند بعدی را به عهده دارند.
واژه ی “باز” برعکس بسیاری از ترانه ها که عُمدتن به ورطه ی حشو می افتد در این ترانه بار معنایی زیادی را متحمل شده و تاکید بر رجعتی دارد که در مصرع بعدی اشاره می شود.
به زعم بنده شایسته بود روی مفهوم “باختن” پرداخت بیشتری میشد و از فضای مصرع چهارم برای پرورش این مفهوم استفاده میشد چرا که مصرع چهارم با سهل انگاری نگاشته شده است.

“من شبیه ِ یه شب ِ پاییزم
که تموم ِ آرزوش خورشیده
تو همون ظهر تابستونی که
با نگاهش دلمو دزدیده”

در نظرات ذیل این ترانه دیدم که خانم عزیز دوست اشاره کرده اند “پاییزم” با “پاییزی” در مصرع اول این بند جایگزین شود که اصلن پیشنهاد خوبی نیست ! چرا جمله بندی سالم این بیت را دچار ضعف تالیف کرده و با جایگزین کردن “پاییزی” فعل “هستم” بدون قرینه حذف شود ؟ آن هم در جایی که این بیت به همین شکل بسیار زیباست.
این بند هم بند بسیار خوبیست و بنده ضعفی در آن نمی بینم و تشبیهات و مراعات نظیر زیبایی در آن گنجانده شده است.

“می تونم مثل قدیما باشم
اگه این فاصله ها کمتر شه
اگه این فاصله رو برداری
اگه تردید ِ چشات پرپر شه…”

مصرع اول این بند با کلیت ماقبل ترانه در تعارض است چرا که تا اینجای کار شخص فاصله گرفته و به نوعی مقصر مخاطب راوی ترانه بوده ولی به ناگاه در اینجا می گوید ” می تونم مثل قدیما باشم” و گویی تقصیر را خود به گردن گرفته است.
البته رابطه معنوی خوبی بین مصرع اول و دوم برقرار است و اصطلاحن بیت ترانه گی قوی ای دارد.
تکرار واژه ی “فاصله” بلافاصله در دو مصرع پی در پی با توجه به آکسان معنوی که این واژه به همراه دارد خوب نیست !
گرفتار قافیه شدن کاملاً در مصرع چهارم مشهود است !

“من هنوزم یه شب ِ پاییزم
که بدون ِ تو پر از بارونه
می تونم مثل قدیما باشم
اگه چشمات هنو تابستونه!”

بیت اول خوب است و بیتی ست تصویری با بار نوستالژی خوب.
مصرع سوم تکرار مصرعیست که روی آن صحبت شد و شایسته است اصلاح شود.
ترانه فرود خوبی دارد و با یک ارجاع درون متنی به پایان می رسد که کاملن گویای پایان یافتن روایت است.

در پایان برای بانو “ودیعه عزیزدوست” عزیز آرزوی پیشرفت هرچه بیشتر و رسیدن به اوج قله های موفقیت را دارم چنان که در سروده های ایشان پتانسیل لازم برای قدم های بزرگ را می بینم.

به امید طلوع

یا حق.

بخش نقد ادبی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو