1]
انگار در کنار خودم جان سپرده ام
یک جفت چشم خسته به باران سپرده ام
این روزها که حال دلم نا مساعد است
خود را به استخاره و قرآن سپرده ام
احساس تلخ غربت من دیدنی نبود
بغضی فرو نخورده به طوفان سپرده ام
این خاطرات مانده و باران نخورده را
بر ریگ های داغ بیابان سپرده ام
صیاد آبهای گل آلود… بگذریم!
دیگر تو را به دست زمستان سپرده ام
#نسرین_خانصنمی
2
کشید دست از این زندگی، دلاور بود
نگاه عاشقش از این جهان فراتر بود
و دستهای صبوری که آب می پاشید
پسر تمام نگاهش به چشم مادر بود
سفر بخیر عزیزم، خدا نگهدارت!!
دعا و بوی خدا در فضا شناور بود
تمام وسعت این خاک پاک پا بر جا
همیشه در نظرش کربلای دیگر بود
در آرزوی شهادت حسین. ع. وار گذشت
شلمچه در سفرش ایستگاه آخر بود
چه صادقانه از آلاله ها نوشتی آه!!!
چه خاطرات عجیبی درون دفتر بود
به دوش مردم این شهر چون ستاره نشست
همان جوان بسیجی، که اهل ابهر بود
#نسرین_خانصنمی
3
فرهاد شعرهای من اینجا بهار نیست
بر وفق آرزوی من این،روزگار نیست
باید بگویم از غم سنگین سینه ام
ایوب هم چنین که منم،بردبار نیست
می خواهم از تمام غرورم گذر کنم!
اینجا کسی به درد من آیا،دچار نیست؟
گفتم برایت از غم دوری غزل غزل
گفتی که چاره ای به جز از انتظار نیست
شیرین شعرهای تو می مانم ای عزیز
ترسی دگر،از این غم دنباله دار نیست
#نسرین_خانصنمی
4
… و قاب عکس تو در گنجه بی صدا مانده ست
پس از تو خاطره هایت برای ما مانده ست
نه این که فکر کنی خوب من فراموشی!
هنوز حال و هوایت،در این فضا مانده ست
ستاره های رشادت همیشه بر دوشت
شبیه پیکر پاکت،به شانه ها مانده ست
سرودن از تو برایم همیشه دشوار است
چقدر صحبت ناگفته از شما مانده ست!!
“زمین برای حضورت همیشه کوچک بود”
چقدر از تو در این شهر رد پا مانده ست
تمام دلخوشیم یادگارهای تواند
پلاک و چفیه و انگشتری که جا مانده ست
#نسرین_خانصنمی
5
باشد قبول! چشم به راهم نبوده ای
اصلا به فکر سمت نگاهم نبوده ای
فکری به حال این زن تنها نکردی و
گفتی دچار چشم سیاهم نبوده ای
ای راز پینه بسته به دل! آرزوی محض!
تو اشتباه عمر تباهم نبوده ای!!
در برکه ی خیال من ای خواهش محال
یک شب بدونه فاصله ماهم نبوده ای
این بار فکر میکنم ای عشق، دست کم!
تاوان این نکرده گناهم نبوده ای!
پرپر شدم اگر چه کنارت تمام عمر!
هرگز به فکر سردی آهم نبوده ای
“ای عشق” ای غنیمت زیبای عمر من
دیگر نگو که چشم به راهم نبوده ای!
#نسرین_خانصنمی
