من و شعر وجوبار رفتیم و رفتیم به آنجا رسیدیم آنجا که دیگر نه جای پای کس بود و نه آشنا بود درختان به ایین دیگر و مرغان به ایین دیگر صدایی که می آمد از …
من و شعر وجوبار رفتیم و رفتیم به آنجا رسیدیم آنجا که دیگر نه جای پای کس بود و نه آشنا بود درختان به ایین دیگر و مرغان به ایین دیگر صدایی که می آمد از دور صدای خدا بود رها بود به هنگام پرواز از روی باغی به باغی کسی زیر بال پرستو و پروانه ها را نمی کرد تفتیش شقایق ز طوفان نمی گشت خاموش چراغش همیشه پر از روشنا بود نمی دانم آنجا کجا بود نمی دانم آنجا کجا بود
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج