فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 اردیبهشت 1403

می شناسمت آری از زمان نوزادی

 

می شناسمت آری از زمان نوزادی
آن زمان که نجوایی عاشقانه می دادی

می شناسمت آری ای تبسم آبی
از زمان نوزادی از بهار آبادی

خسته ام چه بی تابم بی تو در خزانم من
با تو بودنم یعنی در سرور در شادی

ای تو ای همیشه سبز با لبان سرخابی
کاش می شدی یک دم تا خدا مرا هادی

من کویر خشک دل در زوال دلتنگی
توهمان که با دریا جاودانه همزادی

ناگهان اسیرم کرد آن صدای زیبایت
آن زمان که نجوایی عاشقانه می دادی

 شاعر: فرهاد مرادی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر