فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

مریم اکبرپور شاعر اهل کیش مربی برتر کشوری در محاسبات ذهنی با چرتکه شد

مریم اکبر پور شاعر اهل کیش

به گزارش پایگاه خبری شاعر، در رقابت کشوری محاسبات ذهنی با چرتکه که دی‌ماه برگزار شد، مریم اکبرپور با کسب مقام دوم به عنوان یکی از سه مربی برتر کشور انتخاب شد.
در این رقابت‌ها تیم جزیره کیش نیز با مدیریت همین مربی به مقام دوم کشور دست یافت.
لیگ‌های ماهانه‌ی چرتکه، به مدت دو ماه است که توسط مؤسسه بین‌المللی ذهن‌نو در کل کشور برگزار می‌گردد و از هر منطقه یک گروه طی چهار هفته به رقابت می‌پردازند.
آموزش محاسبات ذهنی با چرتکه، لیوان‌چینی، روباتیک، مکعب‌روبیک و استارت‌مایند از جمله دروسی است که توسط این مرکز با مربیان متخصص و دوره‌دیده تدریس می‌شود.
برگزاری المپیادهای علمی ملی و بین‌المللی و تورنمنت‌های بازی‌های فکری_تحرکی از دیگر خدماتی است که توسط ذهن‌نو ارائه می‌گردد.
مریم اکبرپور مدیر مناطق کیش و قشم و مربی دوره‌های آموزشی ذهن‌نو در فرهنگسراهای مینا و سنایی جزیره است که در لیگ کشوری دی‌ماه موفق به کسب مقام دوم شد.
نیوشا جلالی، سیدکیان هاشمی، دانیال کریمی، پارمیس اخلاص‌پور، ستایش جلالی و یسنا پژوهی نیز دانش‌آموزان کیش بودند که در لیگ دی‌ماه با کسب مقام‌های اول تا پنجم کشوری، درمجموع به مقام دوم تیمی دست یافتند.
مریم اکبر پور اهل کیش و عضو انجمن ادبی شاعران کیش است از این شاعر مجموعه شعر از پس تاریک و روشن‌ها به چاپ رسیده است
در ادامه شعری از شاعره خوش ذوق می خوانیم

مریم اکبرپور:

من منتظرم، چشم به راهت که بیایی

دریا‌ شده‌ام، غرق نگاهت که بیایی

فانوس شبم را به تو پیوند زد، اما_

برداشت ز سر، سِتر و کلاهت که بیایی

از سنگ شدم، مثل دلم وقتِ جدایی…

پس این گُنَهم پای گناهت! که بیایی

گفتند که شاعر شدنم راهِ بدی نیست…

صد شعر نوشتم به صراحت که بیایی

دیگر به چه رویی غزلی ناب بگویم

با طبعِ خودش کرده نگاهت که بیایی

از درد فراقت، گُلِ خوش‌نام! نشستم_

یک گوشه به آهنگِ سه‌گاهت که بیایی

هر ساز زدی رقص سما کردم و خوردم

صد خون جگر، قدر نهایت! که بیایی؟!

با شب و سیاهی شده‌ام مونس و همدم

از شوق دو چشمانِ سیاهت که بیایی

خورشید و طلوعش تب هجرانِ تو دارند

تا رویت آن صورت ماهت که بیایی

صد طعنه شنیدم؛ به امیدت نشکستم

آغوش گشایم به پناهت که بیایی

گویند نیایی به برم تا به قیامت

ایمانم و دینم به گواهت، که بیایی

شعرم، غزلم، حال و هوایم، دل و جانم

صد بوسه‌ی نم…، نذر نگاهت که بیایی

هرچند که یک بال به پشتم شده مرهم..

تا وصل… نشستم سر راهت که بیایی….