فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 12 اردیبهشت 1403

مرضیه فرمانی

تصویر تست
تصویر تست

مرضیه فرمانی

مرضیه فرمانی
متولد 1368
متولد بوشهر
ساکن رشت
صاحب مجموعه شعر به نام “ناشناسنامه” نشر هزاره ققنوس1394
شرحه  نشر فصل پنجم 96
فروپاشی نشر شانی 96
کارشناس ادبیات عرب
کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی
عضو دوره دهم شعرجوان 1384
برگزیده کنگره ملی شعر پیشرو اراک 86
برگزیده کنگره ملی شعر رضوی بیرجند86
برگزیده کنگره ملی شعر  رضوی دانشگاهی مشهد 91
برگزیده کنگره ملی سوختگان وصل 91
برگزیده کنگره ملی جوادالائمه 92
برگزیده جایزه ملی ادبی طهران91
نامزد جایزه ی کتاب سال غزل
نفرسوم دوازدهمین جشنواره ملی شعر و داستان جوان سوره دربخش ترانه کرمان 93
مقام اول جشنواره بین المللی امام رضا دربخش شعر مطبوعات سال 92
برگزیده کنگره ملی شعر 72 خط  اشک اصفهان 93
مقام سوم جشنواده بین المللی امام رضا در بخش شعر مطبوعات 93
مقام دوم کنگره ملی شکوه شکیبایی حضرت زینب زنجان 93
برگزیده کنگره ملی شعر فصل مظلومیت تهران 93
برگزیده کنگره ملی شعر نور انزلی 93
حضور در دیدار شاعران بارهبری رمضان 93و 95
برگزیده کنگره ملی طلوع خرداد ورامین 93
برگزیده کنگره ملی اذر یزدی 94
برگزیده جشنواره ملی شعر فاطمی بوشهر 94
برگزیده سیزدهمین جشنواره ملی شعر و داستان جوان سوره در بخش شعر کودک و نوجوان قزوین 94
برگزیده کنگره بین المللی شهریار تبریز 94
برگزیده جشنواره ملی شعر فاطمی شیراز 95
برگزیده جشنواره ملی شعر هنر و ادبیات مقاومت خرمشهر 95
برگزیده کنگره بین المللی آیینه مهر تهران 94
برگزیده  مهرواره شعر و داستان جوان سوره زنجان 95
برگزیده دو دوره جایزه ملی ادبی آیینه نبی مرودشت 94 و 95
برگزیده کنگره ملی شعرعاشورایی کیش 94
برگزیده جشنواره ملی رصد نمای عین مشهد 95
برگزیده کنگره ملی شعر نور رشت 95
برگزیده کنگره بین المللی شعر زنان عاشورایی تهران95
برگزیده کنگره ملی شعر حجاب تهران 95
مقام اول کنگره ملی شعر ملک ملکوت اندیمشک 95
برگزیده کنگره ملی شعر فاطمی همدان 95
مقام اول کنگره ملی شعر ترنم حماسه تهران 96
مقام اول جشنواره ملی شعر بسیج قم 96
برگزیده کنگره ملی مدافعان حرم تهران 96
مقام اول جشنواره ریحان 96
و…

استانی
برگزیده کنگره استانی شعر نور 92
مقام اول بخش شعر کنگره 8000 شهید دفاع مقدس گیلان 95
برگزیده سوگواره هنر عاشورایی گیلان91،92،93،94
برگزیده چهاردهمین جشنواره استانی شعر پایداری 87
برگزیده کنگره شهدای جهاد علمی 91
برگزیده جشنواره استانی شعر محلات 87
برگزیده کنگره استانی شهدای دانشجوی استان گیلان 93
برگزیده کنگره استانی شعر بسیج هنرمندان 95
برگزیده کنگره استانی فرشته های زمینی 94
برگزیده جشنواره استانی شعر احسان و نیکوکاری 91
و…

ترانه منتشر شده و همکاری با صدا و سیمای ملی
تیتراژ ابتدایی برنامه دعوت شبکه 1 رمضان 94
تیتراز برنامه ی شام ایرانی
تیتراژ ابتدایی و انتهایی سریال همسایه ها شبکه 2
تیتراژ فیلم سینمایی آلما
و همکاری های دیگر با صدا و سیمای ملی
همکاری با وحید تاج، آزاد میرزاپور، علی ارشدی، توحید کاظمی و…

1
دلخوش به شعر بودم و جا ماندم از خودم
تا اینکه دور دور شدم کم کم از خودم
در آینه چه دیده ام این سال ها به جز
تصویر تار و تیره تر و مبهم از خودم
پای تو جان گذاشتم و دل گذاشتم
تا اینکه ساختم غزلی محکم از خودم
هر بیت درد بودی و ویرانه تر شدم
بم ساختم به واسطه ی این غم از خودم
محکم بزن… دوباره بزن… بی هوا بزن…
زخمی اگر که از تو رسد مرهم از خودم
تنها به جز عذاب چه آورده ام به دست!؟
هربار مینویسم و می پرسم از خودم
در بیت اخرغزل ای شعر بی گمان
هم از تو دست می کشم آخر هم از خودم

مرضیه فرمانی
شرحه

2
روزی رگ خشکیده ام یک رود جاری بود
آنروزهایی که قرار بی قرار بی بود
آنروزها که با من از آینده می گفتی
آنروزها حتی زمستان هم بهاری بود
در تو خودم را دیده بودم، باورت کردم
آنروزها که قلب تو آیینه کاری بود
آنروزها..آنروزها…آنروزهای دور
آن روزها که در دلم امید یاری بود
هر شب به شوقت خواب از چشمان من می رفت
هر شب برایت کار من چشم انتظاری بود
پا می کشیدی گاهی از این عشق، اما من
یک عمربر عشق تو کارم پافشاری بود
در ایستگاهی منتظر ماندم تمام عمر
پایان تنهایی من  سوت قطاری بود
اکنون چه هستم؟ رود خشکی در دل جنگل
این رود روزی میزبان آبشاری بود
مرضیه فرمانی

3
نگرد آینه مویی سیاه پیدا نیست
در این سیاهی شب قرص ماه پیدا نیست
ببین که شور جوانی نمانده در سر من
نمانده شوقی و در هر نگاه پیدا نیست
نفس نفس پی او رفته است جان از دست
به روی آینه جز رد آه پیدا نیست
برای هق  هق شب های تلخ دلتنگی
شبیه شانه ی امنش پناه پیدا نیست
همیشه حسرت عشقی ست در دلم اما  
چه فایده که دلی دلبخواه پیدا نیست
به عقل داده ام از این به بعد دستم را
که با چراغ تو ای عشق راه پیدا نیست
قطار می رسد اما به انتظار، کسی
درون خلوت این ایستگاه پیدا نیست
شبیه شمع تولد به گریه فوت شدم
گذشت عمری و یک تکیه گاه پیدا نیست
مرضیه فرمانی

4
تنهایی عمیق به قلبم خوش  آمدی
ای درد ای رفیق به قلبم خوش  آمدی
درمن جراحتی ست که سوغاتی غم است
ای بوسه بوسه تیغ یه قلبم خوش  آمدی

مثل قدیم دلخوش آینده نیستم
حتی شبی برای خدا بنده نیستم
خو کرده ام به بغص به همزاد روزهام
آنقدر ها که منتظر خنده نیستم

من آشنای خلوت شب های کافه ام
از زندگی کلافه ام از غم کلافه ام
بی ربطم انچنان که فقط توی زندگی
این روزها شبیه به حرفی اضافه ام

تا کی به دوش خود بکشم این جنازه را
هربار هی فرو بخورم حرف تازه را
هر بار پی نوشت غزل های خود کنم
این بوسه های مضطرب بی اجازه را

حالا که منتظر ته این جاده ام بیا
با زندگی و عشق در افتاده ام بیا
من سال هاست چشم به راه تو ام،ببین
ای مرگ تا برای تو آماده ام بیا
مرضیه فرمانی

5
باخیالاتم خوشم این روزها را در قفس
گرچه می سوزم شبیه شمع شب ها در قفس
در سرم پرواز دسته جمعی گنجشک هاست
در دلم آواز یک گنجشک تنها در قفس
مثل مرغ عشق تنهایی که زندانی شده
شور می خوانم به شوق یار حتی در قفس
عشق کوچیدن به تنهایی گسترده تری ست
گرچه مفهومی از آزادی ست، اما در قفس
روزهایم را به شب تقدیم کردم، سال هاست
بی تفاوت چشم می دوزم به فردا در قفس
حسرت پرواز و رویای رهایی در سرم
خسته ام ای زندگی، افتادم از پا در قفس
مرضیه فرمانی

6
ببین چه آمده از عشق بر سر دینم
که از تمام جهان جز تو را نمی بینم
چگونه با تو بگویم که عاشقت شده ام؟
چگونه با تو بگویم که بی تو غمگینم
چه ها گذشته بر این دل…؟ نگفته ام هرگز
چگونه می گذرد با غمت پس از اینم
مجال گریه به من می دهند چشمانم
اگر که بشکند این لحظه بغض سنگینم
تو نیستی و فقط خاطرات دور و دراز
در این سیاهی شب می دهند تسکینم
خدا به قامت سرو آفریده است تورا
که وا شود به شگفتی زبان تحسینم
من از تو دست نخواهم کشید اگر عمری
به انتظار تو تا پای مرگ بنشینم
مرضیه فرمانی