فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 9 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

لحظه‌های گریزان از معنا؛ از نفی به آفرینش



سرویس ادبیات پایگاه خبری شاعر به نقل از (ایبنا)، شکوفه نقی‌پور، پژوهشگر ادبیات و هنر: در شعر نرگس در مجموعه «افتادن از حواس» که اخیراً توسط انتشارات خاموش عرضه شده، بازی‌های زبانی در سطرها و کلمات شعر و اشاراتی که به یکدیگر دارند، فضایی را ایجاد می‌کند که محل شکل‌گیری معناست، معنایی گریزان که با اشاره‌های شاعر به دنیای زنانه و مادرانه‌ی درون و پیرامون خود با خواننده مواجه می‌شود.

حضور هجای زبانی «لا» یکی از این اشارات زبانی است، که در اولین مواجهه خواننده را به یاد لالایی‌های مادرانه می‌اندازد، اما در ادامه تبدیل به کلمه نفی می‌شود و زنی که در شعر برایمان سخن می‌گوید را در فضایی از نفی و پوچی فرو می‌برد.

تکرار هجای «لا» به نوعی به فضای مبهم و نفی‌شده‌ای اشاره دارد که نمادی از چیزی خالی، بی‌محتوا و بی‌امید به نظر می‌رسد، و دنیای زن را در یک فضای محدود و فاقد معنا به بند می‌کشد. شاعر با این هجا فضای سرد و بی‌روحی را از زندگی این زن می‌سازد، جایی که به نظر می‌رسد چیزی در آن وجود ندارد، مگر پوچی. اما در ادامه، شاعر این هجای بی‌روح را توسط وجود زندگی‌بخش زن به نوعی متحول می‌کند و به مفهومی تازه و شگرف می‌رسد.

زن که در ابتدا در فضایی از نفی و خالی بودن غوطه‌ور بود، اکنون در ذوق و شوق مادر بودن غرق شده است. در واقع زن با مادر شدن به مقام معنوی خالق بودن دست می‌یابد و از «هیچ» دنیایی خلق می‌کند که کودک همچون مخلوقی ناتوان در حال برداشتن نخستین گام‌های خود به او پناه می‌آورد. اینجا همان هجاهای ابتدایی که به نوعی نشانه پوچی بودند، در دستان این خالق جان می‌گیرند به لالایی شیرین و عاشقانه مادرانه تبدیل می‌شوند. در اینجا نه‌تنها مفهوم «لا» که ابتدا نمایانگر هیچ و نفی بود، به ابزار خلق و آفرینش بدل می‌شود، بلکه زنی که دنیای خود را در میان این هجاها محدود یافته بود، حالا از این هجاهای بی‌معنا لالایی‌های سرشار از عشق و امید می‌سازد و در آن لحظات، در دنیای خود به عنوان یک خالق و مادر نمایان می‌شود. در این فراز از شعر، مادر بودن به عنوان نهایت شکوفایی معنوی زن به تصویر کشیده می‌شود که در آغوش کشیدن کودک، به نوعی از هیچ، همه چیز خلق می‌کند.

شاعر از قدرت آفرینش مادرانه و توانایی زن در تبدیل پوچی به معنا سخن می‌گوید. کلماتی چون باران و جنگل و نیز انتظار برای تولد کودک، همگی به نوعی توانایی زایش و خلق زندگی اشاره دارند. این‌ها تصاویری از جهان طبیعت‌اند که در کنار تحول درونی زن، مفهوم آفرینش را تکمیل می‌کنند. همان‌طور که باران و جنگل به طور طبیعی به رشد و شکوفایی زندگی کمک می‌کنند، مادر نیز با دستان خود، از هیچ، موجودی جدید و معنادار می‌آفریند. این مفاهیم در کنار یکدیگر، تصویری جامع از توانایی‌های مادرانه زن در خلق حضور از غایت نفی می‌سازد، همان‌طور که در آغاز، خداوند به «هیچ» فرمان داد «باش» و آن موجود شد؛ زن نیز با قدرت مادرانه‌اش از فضای خالی و نفی، حضوری نو و معنادار می‌آفریند. بنابراین، به وضوح می‌توان دید که مادر بودن تنها یک نقش اجتماعی نیست بلکه به معنای دست یافتن به قدرتی است که از هیچ و از درون بی‌معنایی، حیات و معنا می‌آفریند. زن با مادر شدن، زندگی و عشق خلق می‌کند، و در این روند، نه‌تنها کودک خود را که مخلوقی ناتوان است، بلکه خود را نیز به عنوان یک موجود توانمند و خالق بازآفرینی می‌کند.

در شعرهای شماره ۴۷ و ۵۳، شاعر از ادویه‌ای که در هاون‌های سنگی کوبیده می‌شود؛ سخن می‌گوید:

باز می‌گشتم در بی‌شکل

زنی در هاون ادویه می‌کوفت و

به هوا برمی‌خاستم

در این شعر زنی در حال کوبیدن ادویه است، این ادویه‌ای معمولی نیست، بدن زن است که در ناملایمات زندگی همچون ادویه کوبیده می‌شود و این تن یک تن معمولی نیست؛ تن یک خالق است. نتیجه این کوبیده شدن نه تنها نابودی بلکه گردی زندگی‌بخش است که همچون عطر بهار نارنج بر تن می‌نشیند، شادی می‌بخشد و ماندگار می‌شود. گردی که بالا می‌رود، از بند رها می‌شود و ققنوس‌وار تعالی می‌یابد. استخوان این زن کلمه است و گرد آن سخن و لالایی حیات‌بخش اوست.

در هاون‌های سنگی ادویه می‌کوفتم

و هنوز بوی آن بهارنارنج‌ها با من بود

بنابراین؛ در شعر نرگس باقری معنا پدیده‌ای گریزان است که هر بار مخاطب به دنبال درک کامل آن می‌رود، به نوعی از ابهام و تغییر مسیر می‌رسد. مخاطب با خواندن چند سطر از شعر به رشته‌ای از معنا چنگ می‌اندازد؛ این ریسمان معنایی که در دست خواننده قرار می‌گیرد. سپس در گذر از چندین حلقه و لایه‌ی معنایی مختلف ناگهان این ریسمان در دستان او رنگ باخته و جای خود را به زنجیره معنایی جدیدی می‌دهد که در آن مفاهیم به طور دائم در حال بازآفرینی هستند. به عبارت دیگر، شعر به گونه‌ای طراحی شده است که خواننده را هر لحظه به فضای معنایی تازه‌ای وارد می‌کند. این رشته‌های معنایی هرچند با حلقه‌هایی از دنیای زنانگی به یکدیگر پیوند خورده‌اند، اما توصیه این است که هنگام خواندن این شعر به دنبال دریافت معنایی قطعی از آن نباشیم و از تاثیر تصاویر شکل گرفته بر احساساتمان لذت ببریم چرا که شعر به جای ارائه یک معنای قطعی، در تلاش است تا تاثیری عمیق بر احساسات خواننده بگذارد.

آنچه در این اثر اهمیت دارد، تجربه احساسی و فکری است که از مواجهه با این تغییرات معنایی حاصل می‌شود. این تغییرات، همانطور که در دنیای زنانگی و مادرانه شعر به هم پیوسته‌اند، در نهایت مخاطب را به دنیای احساسات و تصاویر می‌برند و او را به پذیرش بی‌پایانی از دگرگونی‌ها و تحولات موجود در زندگی دعوت می‌کنند.



منبع : ایبنا