دگـر از درد تـنـهـایـی، بـه جـانـم یـار مـی بــایـددگر تلخ است کامم، شربـت دیدار می بـایدز جـام عشق او مسـتـم، دگر پـندم مده ناصح!نصیحـت گوش کردن را د…
دگـر از درد تـنـهـایـی، بـه جـانـم یـار مـی بــایـد | دگر تلخ است کامم، شربـت دیدار می بـاید |
ز جـام عشق او مسـتـم، دگر پـندم مده ناصح! | نصیحـت گوش کردن را دل هشیار می بـاید |
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی | که می گفتـم: علاج این دل بـیمار می بـاید |
بـهـائی بــارهـا ورزیـد عـشـق، امـا جـنـونـش را | نمی بایست زنجیری، ولی این بار می باید |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج