هـر کــه گــویـد کــان چــراغ دیـده هــا را دیـده امپـیش من نه دیده اش را کـامتـحـان دیده امچـشم بـد دور از خـیالش دوشمان بـس لطف کردمن پـس گوش از خجا…
هـر کــه گــویـد کــان چــراغ دیـده هــا را دیـده ام | پـیش من نه دیده اش را کـامتـحـان دیده ام |
چـشم بـد دور از خـیالش دوشمان بـس لطف کرد | من پـس گوش از خجالت تا سحر خاریده ام |
گـر چــه او عـیـار و مـکـار اسـت گـرد خـویـشـتــن | از مــیـان رخــت او مــن نـقــدهـا دزدیـده ام |
پـای از دزدی کـشـیدم چـونـک دسـت از کـار شـد | زانک دزدی دزدتـر از خـویشـتـن بـشـنیده ام |
جــمـلـه مـرغـان بــه پــر و بــال خــود پــریـده انـد | مـن ز بـال و پـر خـود بـی بـال و پـر پـریده ام |
من به سنگ خود همیشه جام خود بشکسته ام | من به چنگ خود همیشه پرده ام بدریده ام |
من بـه ناخـن های خـود هم اصل خـود بـرکنده ام | من ز ابر چشم خود بر کشت جان بـاریده ام |
ای سـیـه دل لـالـه بـر کـشـتـم چـرا خـنـدیـده ای | نــوبــهـارت وانــمــایـد آنــچ مــن کــاریـده ام |
چــون بــهـارم از بــهـار شـمـس تــبــریـزی خـدیـو | از درونـم جــمـلـه خـنـده وز بــرون زاریـده ام |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج