فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 اردیبهشت 1403

شماره ٦: ای آن که بر اسب بقا از دیر فانی می روی

ای آن کــه بــر اســب بــقــا از دیـر فــانــی مــی رویدانـا و بـینـای رهـی آن سـو کـه دانـی مـی رویبـی همره جـسم و عرض بـی دام و دانه و بـی غرضاز تـل…

ای آن کــه بــر اســب بــقــا از دیـر فــانــی مــی رویدانـا و بـینـای رهـی آن سـو کـه دانـی مـی روی
بـی همره جـسم و عرض بـی دام و دانه و بـی غرضاز تـلـخـکـامـی مـی رهی در کـامـرانی می روی
نی همچـو عقل دانه چـین نی همچـو نفس پـر ز کیننـی روح حـیوان زمـین تـو جـان جـانـی مـی روی
ای چـون فـلـک دربــافـتــه ای هـمـچـو مـه درتــافـتــهاز ره نـشـانـی یافـتـه در بـی نـشـانی مـی روی
ای غــرقــه ســودای او ای بــیــخــود از صــهــبــای اواز مـدرســه اســمـای او انـدر مـعـانـی مـی روی
ای خـوی تــو چــون آب جــو داده زمـیـن را رنـگ و بــوتـا کـس نـپـندارد کـه تـو بـی ارمـغـانی مـی روی
کـو ســایـه مـنـصـور حــق تــا فـاش فـرمـایـد ســبــقکز مستـعینی می رهی در مستـعانی می روی
شـب کـاروان هـا زیـن جـهـان بـر مـی رود تـا آسـمـانتـو خـود بـه تـنهایی خـود صـد کـاروانی می روی
ای آفـــتـــاب آن جـــهــان در ذره ای چـــونــی نــهــانوی پـادشـاه شـه نشـان در پـاسـبـانی می روی
ای بـس طلسمات عجـب بـستـی بـرون از روز و شبتـا چـشـم پـنـدارد کـه تـو اندر مـکـانی مـی روی
ای لـطـف غـیبـی چـند تـو شـکـل بـهاری مـی شـویوی عـدل مـطـلـق چـند تـو اندر خـزانی می روی
آخــر بـــرون آ زیــن صــور چــادر بــرون افــکــن ز ســرتـا چـنـد در رنـگ بـشـر در گـلـه بـانـی مـی روی
ای ظاهر و پنهان چو جان وی چاکر و سلطان چو جانکی بینمت پنهان چو جان در بی زبانی می روی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج