گفتـم بـه مهی کز تـو صـد گونه طرب دارمگفتـا که بـه غـیر آن صـد چـیز عـجـب دارمگفتم که در این بـازی ما را سبـبی سازیگفـتـا که من این بـازی بـیرون سـبـب…
گفتـم بـه مهی کز تـو صـد گونه طرب دارم | گفتـا که بـه غـیر آن صـد چـیز عـجـب دارم |
گفتم که در این بـازی ما را سبـبی سازی | گفـتـا که من این بـازی بـیرون سـبـب دارم |
هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارند | من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم |
بـیـرون مـشـو از دیـده ای نـور پـسـنـدیـده | کــز دولـت نـور تــو مـطــلـوب طــلــب دارم |
آنـم کــه ز هـر آهـش در چــرخ زنـم آتــش | وز آتــش بــر آتــش از عـشــق لـهـب دارم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج