سـر سودای تـو را سینه ما محـرم نیسـتسـینـه مـا چـه کـه ارواح مـلـایک هـم نـیـسـتکـالبـد کـیسـت کـه بـیند حـرم وصـل تـو راکانکه جان است بـه درگاه تو هم…
سـر سودای تـو را سینه ما محـرم نیسـت | سـینـه مـا چـه کـه ارواح مـلـایک هـم نـیـسـت |
کـالبـد کـیسـت کـه بـیند حـرم وصـل تـو را | کانکه جان است بـه درگاه تو هم محرم نیست |
خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بـر او | شــیـر مــردان را از نــافــه آهـو کــم نــیـســت |
هر دلی را که کبـودی ز لب لعل تـو داشت | خـانقـاهش بـجـز از زلـف خـم اندر خـم نیسـت |
بـی دلـی را کـه دمـی بــا تـو مـهـیـا گـردد | قـیمـت هر دو جـهان نـیمـه آن یک دم نـیسـت |
دیده شـوخ تـو را کـشـتـن خـلق آئین شـد | تـا کی این ظـلم، در این دیده همانا نم نیسـت |
زین خبر زلف تو شاد است به رنگش منگر | کاین سیه جامگی از کفر است از ماتم نیست |
رو که سلطان جمالی تـو و در عالم عشق | آخــریـن صـف ز گـدایـان تــو جــز آدم نـیـســت |
چـون بـه صد تـیر بـخستـی دل خـاقانی را | خـود در آن، حـقه نوشین تـو یک مرهم نیسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج