بــا تــو حــیـات و زنـدگــی بــی تــو فــنــا و مــردنـازانک تـو آفتـابـی و بـی تـو بـود فسـردناخـلـق بـر این بـسـاط هـا بـر کـف تـو چـو مـهـره ایهم …
بــا تــو حــیـات و زنـدگــی بــی تــو فــنــا و مــردنـا | زانک تـو آفتـابـی و بـی تـو بـود فسـردنا |
خـلـق بـر این بـسـاط هـا بـر کـف تـو چـو مـهـره ای | هم ز تو ماه گشتـنا هم ز تو مهره بـردنا |
گفت دمم چـه می دهی دم بـه تـو من سـپـرده ام | من ز تو بـی خبـر نیم در دم دم سپـردنا |
پیش بـه سجده می شدم پست خمیده چون شتر | خـنده زنان گـشـاد لـب گـفـت درازگـردنا |
بین که چه خواهی کردنا بین که چه خواهی کردنا | گردن دراز کرده ای پنبه بخواهی خوردنا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج