ای کـه تـو مـاه آسـمـان مـاه کـجـا و تـو کـجـادر رخ مـه کـجـا بـود ایـن کـر و فـر و کـبـریـاجـمله بـه ماه عاشـق و ماه اسـیر عشق تـوناله کـنان ز درد تـ…
ای کـه تـو مـاه آسـمـان مـاه کـجـا و تـو کـجـا | در رخ مـه کـجـا بـود ایـن کـر و فـر و کـبـریـا |
جـمله بـه ماه عاشـق و ماه اسـیر عشق تـو | ناله کـنان ز درد تـو لابـه کـنان کـه ای خـدا |
سـجـده کنند مهر و مه پـیش رخ چـو آتـشـت | چـونک کـند جـمـال تـو بـا مه و مهر مـاجـرا |
آمد دوش مه که تـا سجـده بـرد بـه پـیش تـو | غـیرت عـاشـقـان تـو نعـره زنان کـه رو مـیا |
خـوش بـخـرام بـر زمین تـا شـکـفـند جـان ها | تـا کـه مـلـک فـروکـند سـر ز دریچـه سـمـا |
چـونک شوی ز روی تـو بـرق جـهنده هر دلی | دست به چشم برنهد از پی حفظ دیده ها |
هر چـه بـیافت بـاغ دل از طـرب و شـکفتـگی | از دی این فـراق شـد حـاصـل او همه هبـا |
زرد شدست بـاغ جـان از غم هجر چون خزان | کـی بــرسـد بـهـار تـو تـا بـنـمـایـیـش نـمـا |
بــر ســر کــوی تــو دلـم زار نـزار خــفــت دی | کـرد خــیـال تــو گـذر دیـد بــدان صـفـت ورا |
گـفـت چـگـونـه ای از این عـارضـه گـران بـگـو | کـز تـنکـی ز دیده ها رفـت تـن تـو در خـفـا |
گفت و گذشت او ز من لیک ز ذوق آن سخن | صحت یافت این دلم یا رب تـش دهی جـزا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج