گـر لـب او شـکـند نرخ شـکـر می رسـدشور رخش طعنه زند بـر گل تـر می رسدشگر فلک سـجـده بـرد بـر در او می سـزدشور سـتـاند گرو از قـرص قمر می رسـدشور شه عق…
گـر لـب او شـکـند نرخ شـکـر می رسـدش | ور رخش طعنه زند بـر گل تـر می رسدش |
گر فلک سـجـده بـرد بـر در او می سـزدش | ور سـتـاند گرو از قـرص قمر می رسـدش |
ور شه عقل که عالم همگی چـاکر اوسـت | جـهت خـدمت او بـست کمر می رسدش |
شاه خورشید که بر زنگی شب تیغ کشید | گر پـی هیبـتـش افکند سپـر می رسدش |
گــر عــطـــارد ز پـــی دایــره و نــقــطـــه او | همچو پرگار دوانست به سر می رسدش |
آن جـمـالـی کـه فـرشـتـه نـبــود مـحـرم او | گـر نـدارد سـر دیـدار بـشـر مـی رسـدش |
کـار و بـار مـلـکـانـی کـه زبـردسـت شـدنـد | نـکـنـد ور بــکـنـد زیـر و زبــر مـی رسـدش |
می شـمردم من از این نوع شـنودم ز فلک | کـه از این ها بـگذر چـیز دگر می رسـدش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج