فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 19 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤١: ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه ایم

سـاقـیا می ده کـه ما دردی کـش میخـانه ایمبــا خــرابــات آشــنـایـیـم از خــرد بــیـگـانـه ایـمخویشتن سوزیم و جان بر سر نهاده شمع وارهر کجـا در مجـلسی…

سـاقـیا می ده کـه ما دردی کـش میخـانه ایمبــا خــرابــات آشــنـایـیـم از خــرد بــیـگـانـه ایـم
خویشتن سوزیم و جان بر سر نهاده شمع وارهر کجـا در مجـلسی شمعیسـت ما پـروانه ایم
اهل دانـش را درین گـفـتـار بـا مـا کـار نـیسـتعــاقــلـان را کـی زیـان دارد کــه مـا دیـوانـه ایـم
گر چـه قـومی را صـلاح و نیکنامی ظـاهرسـتمـا بـه قـلـاشـی و رندی در جـهان افـسـانه ایم
انـدرین راه ار بـدانـی هـر دو بـر یـک جـاده ایـموانـدرین کـوی اربـبـینـی هـر دو از یک خـانـه ایم
خـلق می گویند جـاه و فـضـل در فـرزانگیسـتگـو مـبــاش ایـنـهـا کـه مـا رنـدان نـافـرزانـه ایـم
عیب تـست ار چشم گوهر بـین نداری ورنه ماهـر یـک انـدر بـحـر مـعـنـی گـوهـر یـکـدانـه ایـم
از بـــیـــابـــان عـــدم دی آمـــده فـــردا شـــدهکمتر از عیشی یک امشب کاندرین کاشانه ایم
ســعــدیـا گــر بــاده صــافــیـت بــایـد بــاز گــوسـاقـیا مـی ده کـه مـا دردی کـش میخـانه ایم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج