دارد متـاع یوسـف در هر گـذر صـفـاهانامروز خوش قماشی ختم است بر صفاهانچـون دلـبـران نـوخـط هر روز مـی فـزایدبـر دسـتـگـاه خـوبـی حـسـن دگر صـفـاهانروشـ…
دارد متـاع یوسـف در هر گـذر صـفـاهان | امروز خوش قماشی ختم است بر صفاهان |
چـون دلـبـران نـوخـط هر روز مـی فـزاید | بـر دسـتـگـاه خـوبـی حـسـن دگر صـفـاهان |
روشـن شـود نـظـرها از دیدن سـوادش | دارد چـو سـرمه حـقی بـر هر نظـر صـفاهان |
همچون درخت طوبـی از اعتدال موسم | در چـار فصـل بـاشـد صـاحـب ثـمر صـفاهان |
چون چشم خوبـرویان از گرد سرمه دارد | تـشـریف خـاکـسـاری دایم بـه بـر صـفـاهان |
از گرد کلفت و غم شستـند دست دلها | روزی که بـر میان بـست از پل کمر صفاهان |
در ظلمت سوادش آب حـیات درج است | در وقـت شـام دارد فـیـض سـحـر صـفـاهـان |
بـر جلوه ظهورش تنگ است آسمان ها | در هر صـدف نگنجـد همچـون گهر صـفـاهان |
پـهلو زد بـه همت خـاکش ز سـربـلندی | زان سـوی آسـمـانـهـا دارد خـبــر صـفـاهـان |
از صحت هوایش صائب نمی توان یافت | جـز چـشـم خـوبـرویـان بـیمـار در صـفـاهـان |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج