دزدیـده در آن ابــروی پـیـوسـتـه نـظـر کـنزنـهار ازین دزد کـمـربـسـتـه حـذر کـندر رشته بی طاقت جان تاب نمانده استشــیـرازه اوراق دل آن مـوی کـمـر کـند…
دزدیـده در آن ابــروی پـیـوسـتـه نـظـر کـن | زنـهار ازین دزد کـمـربـسـتـه حـذر کـن |
در رشته بی طاقت جان تاب نمانده است | شــیـرازه اوراق دل آن مـوی کـمـر کـن |
دزدان دل شـب دسـت بــه تــاراج بــرآرنـد | در دور خــط از خــال رخ یـار حــذر کــن |
از دامـن خـواهـش بــفـشـان گـرد تــعـلـق | چـون موج میان بـاز بـه دریای خطر کن |
تـا افـسـر شـاهـان جـهان تـخـت تـو گـردد | از بحر به یک قطره قناعت چو گهر کن |
در قـبــضـه خــاک آن گـهـر پــاک نـگـنـجــد | گر عـارفی از کعبـه و بـتـخـانه گذر کن |
کـمـتــر نـتــوان بــود دریـن بــاغ ز شـبــنـم | صائب سری از روزن خـورشید بـدر کن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج