آگه نه ای که بر دلم از غم چه درد خاستمحـنت دواسـبـه آمد و از سینه گرد خـاستبـر سـینه داغ واقـعـه نقـش الـحـجـر بـماندوز دل بــرای نـقـش حـجـر لـاجـورد…
آگه نه ای که بر دلم از غم چه درد خاست | محـنت دواسـبـه آمد و از سینه گرد خـاست |
بـر سـینه داغ واقـعـه نقـش الـحـجـر بـماند | وز دل بــرای نـقـش حـجـر لـاجـورد خـاسـت |
جـان شد سیاه چون دل شمع از تـف جـگر | پـس همچـو شمع از مژه خوناب زرد خاست |
هم سنگ خـویش گریه خـون راندم از فراق | تـا سـنگ را ز گـریه من دل بـه درد خـاسـت |
در کــار عــشــق دیـده مــرا پــایـمــرد بــود | هـر دردسـر کـه دیـدم ازین پـایمـرد خـاسـت |
دل یــاد کـــرد یــار فـــرامــوش کــی کــنــد | در خـون نشـسـتـن من ازین یاکـرد خـاسـت |
دل تــشــنـه مـرادم و ســیـر آمـده ز عــمـر | دل بـین کـز آتـش جـگرش آبـخـورد خـاسـت |
دردا که بـخت من چو زمین کند پای گشت | ایـن کـنـاپــائی از فــلـک تــیـزگـرد خــاســت |
در تــخـت نـرد خــاکـی اسـیـر مـشـشـدرم | زین مهره دو رنگ کز این تـخـتـه نرد خـاست |
خـصـمم کـه پـایمال بـلا دید دسـت کـوفـت | تــا بــاد سـردم از دم گـردون نـورد خــاسـت |
گـر بـاد خـیزد ای عـجـب از دسـت کـوفـتـن | از دسـت کوب خـصم مرا بـاد سـرد خـاسـت |
خاقانیا منال که غم را چـو تـو بـسی است | کاول نشست جفت و به فرجام فرد خاست |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج