یـاد آن عـهـد کـه در بــحــر ســفـر مـی کـردمکـمر سـعـی خـود از موج خـطـر می کـردمچون صدف قطره اشکی که بـه من می دادندمی زدم بـر لب خـود مهر و گهر می …
یـاد آن عـهـد کـه در بــحــر ســفـر مـی کـردم | کـمر سـعـی خـود از موج خـطـر می کـردم |
چون صدف قطره اشکی که بـه من می دادند | می زدم بـر لب خـود مهر و گهر می کـردم |
یک جـهان سـوخـتـه دل می شـد اگر مهمانم | بــه دم گــرم چــراغ هـمـه بــر مـی کــردم |
گر دو صـد قافله مخـمور بـه من بـر می خـورد | سـر خـوش از میکده خـون جـگر می کردم |
از چــمــن مــحــو جـــمــال چــمــن آرا بـــودم | چـشـم پـوشـیده ز فـردوس گذر می کردم |
مـی گـرفـتــنـد بــتــان گـوش خـود از افـغـانـم | در دل ســنـگ بــه فــریـاد اثــر مـی کــردم |
گـــر چـــه دنــبـــالــه رو قـــافـــلــه دل بـــودم | خـفـتـگان را بـه سـر پـای خـبـر می کـردم |
ز آشـنـایـی بـی طـلـسـم ره و رسـم افـتـادم | مـن کـه از مـعـنی بـیگـانه حـذر می کـردم |
ای خوش آن عهد که در مصر وجود از مستی | یوسـفـی بـود بـه هر جـای نظـر می کردم |
این کـه عـمرم همه در مرحـلـه پـیمایی رفـت | کاش یک بار هم از خویش سفر می کردم |
یـاد عـهـدی کـه بــه اکـسـیـر قـنـاعـت صـائب | زهر اگر قـسـمت من بـود شـکـر می کردم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج