اگر چه چندی بـه زمین همچو غبـار افتـادمعاقبـت در پـی آن شاهسـوار افتـادمکـشـش بـحـر مـرا جـانب خـود بـاز کـشـیدگر چه چون موج ز دریا بـه کنار افتادمشد …
اگر چه چندی بـه زمین همچو غبـار افتـادم | عاقبـت در پـی آن شاهسـوار افتـادم |
کـشـش بـحـر مـرا جـانب خـود بـاز کـشـید | گر چه چون موج ز دریا بـه کنار افتادم |
شد بـه یک چشم زدن خرج عدم خرده من | تا جدا ز آتش سوزان چو شرار افتادم |
شـد مگر قطره من بـیخـبـر از شـکر وصول؟ | کـه ز دریـا بـه کـف ابــر بـهـار افـتـادم |
ز آهن و سنگ چه سختی که نیامد پیشم | در دل سوخته ای تـا چو شرار افتادم |
فتـح بـابـی که مرا شد ز گلسـتـان این بـود | کـه ز خـمیازه گـلها بـه خـمار افـتـادم |
من کـه یک عـمر بـه خـود راه نبـردم صـائب | بـه چـه امید بـه اندیشـه یار افـتـادم؟ |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج