دوش بـــه خـــواب دیــده ام روی نــدیــده تـــو راوز مــژه آب داده ام بـــاغ نــچــیــده تــو راقــطــره خــون تــازه ای از تــو رســیـده بــر دلـمبـه…
دوش بـــه خـــواب دیــده ام روی نــدیــده تـــو را | وز مــژه آب داده ام بـــاغ نــچــیــده تــو را |
قــطــره خــون تــازه ای از تــو رســیـده بــر دلـم | بـه که بـه دیده جا دهم تـازه رسیده تو را |
بــا دل چـون کـبــوتـرم انـس گـرفـتـه چـشـم تـو | رام بــه خـود نـمـوده ام بــاز رمـیـده تـو را |
من که به گوش خویشتن از تو شنیده ام سخن | چـون شـنوم ز دیگران حـرف شنیده تـو را |
تـیر و کـمـان عـشـق را هر کـه ندیده، گـو بـبـین | پـشـت خـمـیـده مـرا، قـد کـشـیـده تـو را |
قـامـتـم از خـمـیـدگـی صـورت چـنـگ شـد ولـی | چـنگ نمـی تـوان زدن زلـف خـمیده تـو را |
شام نمی شود دگر صبـح کسـی که هر سـحـر | زان خـم طـره بـنـگـرد صـبـح دمـیـده تـو را |
خــســتــه طــره تــو را چــاره نــکــرد لــعــل تــو | مـهـره نـداد خـاصـیـت، مـار گـزیـده تــو را |
ای که بـه عشق او زدی خنده به چاک سینه ام | شـکـر خـدا که دوخـتـم جـیب دریده تـو را |
دسـت مکـش بـه موی او مات مشـو بـه روی او | تـا نـکـشـد بـه خـون دل دامـن دیده تـو را |
بـــاز فــروغــی از درت روی طــلــب کــجــا بـــرد | زان که کسی نمی خرد هیچ خریده تو را |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج