بگیر دستم که بی تو از تمام این جهان خستم
و دور از من نشو هرگز بگو تا آخرش هستم
سراسیمه به دنبالت کنم من کوچه ها را گز
چه شیرین روزهایی شد،نهادی دست در دستم
نشاندی بر دلم عشقی که با شوقش چه سرمستم
بدونِ باده و جامی شوی ساقی کنی مستم
تو یاری تو رفیقی تو شفیقی اندرونِ دل
و اما کوچه ی دل را به هر که غیر تو بستم