دیدی چگونه صبر خداوند لبریز شد ز حیله این قوم؟
با عطسهای ز غزه مظلوم خاموش شد فتیله این قوم
باریکهای به تنگی زندان راه نفس گرفت بر اینان
گویی مدیترانه فرو ریخت بر خرمن و قبیله این قوم
هفتاد سال دولت صهیون سوزاند بس که ساقه زیتون
زقوم را به جای رطب ریخت در کامشان نخیله این قوم
در خون شناور است فلسطین صحرای محشر است فلسطین
رفتند غاصبان و به جا ماند آذوقه و وسیله این قوم
تا چند مثل گوی حقیری در چنگ صهیونیزم اسیری؟
ای باختر! بدان که به تیری افتد به خاک، تیله این قوم
شیخ عرب! ز وسوسهی دیو دل خوش مکن به باغ تلآویو
جز کرمهای مرده نخیزد پروانهای ز پیلهی این قوم
آیا نگفت پیر خردمند دلخوش به این قمار نباشید؟
دیدی که اسب لنگ زمین خورد امروز در طویله این قوم؟
نام خوراک پخته نهادند دیروز بر شهید ره قدس
حالا چو خوک در دل آتش بریان شده است فیله این قوم
ای رشک فاتحان و سلاطین ای غزه ای نگین فلسطین
چشمان قبلهگاه نخستین بر توست پشت میله این قوم
افشین علا