(المنهُْ لله که در میکده باز است )
یک نیمه شبی بسته شود کار جواز است
ما دیر خرابات نداریم در این شهر
حاجت بمنار باشد و آنهم که دراز است
تا مست و خرابیم چه حاجت به می ناب
منت کش آن لُعبتیم و باز به ناز است
حاشا که دگر کور شده چشم حسودان
البته کلاه رفته گشاد، باز تراز است
دختر بکجا رخت کشد خانه ی شوهر
آنجا که همه حرمت او وزن جهاز است
کف می زنیم و کف زن طرار نی ایم ما
بر تار سخن خامه ی باریک نیاز است