فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 26 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی؟ گفت: خطائی معلوم نکردم ولیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کرانست و بر عهد من اعتماد کلی ندار…

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی؟ گفت: خطائی معلوم نکردم ولیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کرانست و بر عهد من اعتماد کلی ندارند ترسیدم که از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند، پس قول حکما را کار بستم که گفته اند:
از آن کز تو ترسد بترس ای حکیموگر بـا چو او صد بـرآئی بـجـنگ
نبـینی که چـون گربـه عاجـز شودبـرآرد بـچـنـگـال چـشـم پـلـنـگ
از آن مــار بـــر پـــای راعــی زنــدکه ترسد سرشرا بکوبد بسنگ

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج