تو از روح خدایی تا ثریا هم مجالی هست
ببین از سیب حوا در زمین هم سیب کالی هست؟
تو سبزی ، سبز سبزی ، باتمام معنی بودن
ببین از نسل تو ای سبز اینجا هم نهالی هست ؟
ببین ای یوسف زیبا که در تعبیر خواب من
برای چشمه ی عشق و محبت خشکسالی هست ؟
تمام فصلهای من زمستانی است طولانی
نمی دانم برای فصل هایم اعتدالی هست؟
اگر چه عشق را باگل هزاران بار می چینم
نمی دانم که آیا در زمستان پامچالی هست ؟
سوالات دلم در سینه ام محبوس می مانند
ومی پرسم همیشه از خودم آیا سوالی هست ؟
شاعر: فرهاد مرادی
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر